یادداشت مجتبی بنیاسدی
1402/1/1
«دوجان»ی که همه باید بخوانند قدیانی سوژهای را برای روایتنویسی گذاشته وسط که خودش در حال تجربهاش بوده: «بارداری». و همین است که یک حسی از لابهلای خطوط روایت دهانش را باز میکند و فریاد میزند: «دو جان» از جان برآمده. «خردهروایتهای بارداری» که زیرنویسِ عنوان کتاب آمده غلطانداز است و انگاری درِ گوشی به کسی که کتاب را میبیند میگوید: «این کتاب زنونهس.» اما سهم مردانهی کتاب کم نیست. و اصلا مگر میشود تفکیکش کرد؟ نمیخواهم اینجا بنویسم کِهها بخوانند کِهها نه؛ اما اگر تازه ازدواج کردهاید، بخوانید. اگر یکبچه دارید، دو بچه دارید یا بیشتر هم از کتاب نگذرید. هنوز ازدواج نکردهاید هم این کتاب بخوانیدش بُرد کردهاید. اگر از بچه متنفرید بخوانید. دلتان برای بچه غنج میرود بخوانید. فقط اگر از سن باروری رد شدهاید، شاید با خواندنش کمی حسرت هم بخورید که «کاش...». و آنقدر روایتهای متنوع توی این ۲۰ روایت است که هر خوانندهی زنی، با یک روایت بگوید «این خودِ منم» و قلقلکش بیاید. و هر خواننده مردی از روایتِ زنِ باردارِ کتاب از حالوروزِ شوهرش، سر از روی خطوط کتاب بردارد و بگوید: «نگاه نگاه... مثل من!» و الآن که رسیدهام پایان یادداشتم و میخواهم بگویم حتی آنها که سن باروری را هم رد کردهاند بخوانند. حیف است... گاهی حسرت خوردنها آدم را بزرگ میکند.
(0/1000)
مهدی قزلی
1402/1/2
0