یادداشت هستی.

هستی.

1402/6/13

سووشون
        یک مدت پیش جلوی باغ عفیف آباد شیراز رد شدم و متوجه شدم درحال فیلمبرداری سریالی به نام سووشون هستند و این شد آغاز خرید کتاب.
داستان راجب خانواده ای در شیراز دوران اشغال انگلیسی هاست و قحطی،بیماری،مرگ، کلیشه های جنسیتی و بی کفایتی هایی هست که در پی داره.
همچنین مثل اکثر کتاب های نویسندگان زن ایرانی راوی قصه یک زن هست که باعث میشه برای من همدردی چندین برابر بشه.
هر یک از شخصیت ها چه محبوب و چه منفور دقیقا ویژگی شخصیتی افراد بارز هر جامعه ای رو دارند!
زری برای من شخصیتی صبور و سردرگمم بود که از حداقل تا حداکثر تلاشش رو برای آگاهی از آغاز تا پایان روایت انجام داد و همینطور که در نهایت میگه : ( اما چراغهای ذهنش روشن بود و او می‌دانست که دیگر هیچ‌کس در این دنیا نخواهد توانسته آن چراغها را خاموش کند. )
و اما یوسف،قهرمان جامعه رو به زوال داستان دقیقا به گفته دیگران نمونه کاملی از فردی است که هنوز دوره او و امثال او نرسیده اما به دنبال جلو انداختن این دورست، و در پی آرمان و ایستادگی و آزادی.
کتاب برای من روند آرام ولی جالبی داشت و فکر میکنم بخاطر فیلم و سریال های متعددی که از این دوره زمانی دیدیم تصور فضای داستان کار خیلی مشکلی نباشه و از کتاب هایی هست که به دلیل شرایط خاص جامعمون انگار عمیق تر تلنگر رو بهمون میزنه و راحت میتونیم قشر های مختلف جامعه دانشور رو با هر جوامع امروزی و معاصر تطبیق بدیم.

من کیف کردم و همراه شدم امیدوارم شما هم همراه بشید و کیف کنید.
ولی این جمله از زری برای پایان بمونه:

(که در زندگی و برای زنده ها باید شجاع بود)
      
3

34

(0/1000)

نظرات

تا نیمه خوندم و نتونستم تمومش کنم. سیمین قلم پخته‌تری از جلال داره، قصه‌گوی بهتریه اما اندازه جلال حرف برای گفتن نداره. ساده نمادسازی میکنه و ساده حرف می‌زنه. سوشون به شدت جنسیت زده است و این از فشاری میاد که بر سیمین تحمیل شده بود به خاطر در سایه جلال بودن تا آخرین لحظه زندگیش

0

هستی.

1402/6/13

مرسی. دقیقا به اندازه کتاب بامداد خمار این جنسیت زدگی به من فشار اورد ولی از زاویه بهش نگاه نکرده بودم👍
1

0

بامداد خمار رو نخوندم. ولی الان یه نگاه انداختم زرد عاشقانه به نظر می‌رسید‌. فکر کنم از روش سریال ساختن. 

0

از معدود کتاب‌هایی بود که باهاش ارتباط گرفتم و با روند کتاب همراه شدم.

0