بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت آروشا دهقان

جلد چهارم
                جلد چهارم سمک عیار هم به پایان رسید.
تو جلد سوم، بخشی از داستان گم شده بود و از روی ترجمه‌ی ترکی کتاب بازنویسیش کرده بودند. این باعث شده بود که هم زبان و هم (گاهی!) فرهنگ حاکم بر کتاب از جلدهای قبل فاصله داشته باشه. در این جلد زبان داستان، به جلد یک و دو نزدیک‌تر بود و در نتیجه برای من حس خیلی بهتری داشت.
حرف کلیم درباره‌ی داستان مشابه همون چیزیه که  در جلد یک گفتم. داستان برای مخاطب زمان خودش بسیار جذاب بوده. برای مخاطب زمان حال هم جذابه (البته اگر عادت به خواندن ادبیات قدیم یا رمان‌ای خیلی بلند داشته باشید)
حوادث در نگاه نخست مشابه همدیگه هستند (مثلا نجات شاهدختی از بند، عاشق شدن زنان بر فرخ‌روز، قلعه‌گشایی‌ها و...) اما از اونجایی که جزئیات فرق می‌کنه به نظرتون تکراری نمیاد.
زیباترین نکته‌ی داستان از نظر من شخصیت‌پردازیه. ما با داستان‌های کم‌وبیش مشابهی درباره‌ی خورشیدشاه پسرش فرخ‌روز روبه‌رو هستیم؛ هر دو دل در گرو زنی داشتند که در بندی اسیر می‌شد و سمک باید نجاتش می‌داد اما شخصیت‌پردازی این پدر و پسر واقعا با هم فرق داره. واکنش‌های متفاوتی نسبت به شرایط نشون میدن. ادب خاص خودشون دارن و... . همین هم باعث میشه که داستان متفاوت باشه. البته هر دو جز مردان خوشبخت عالمند که همه‌ی شاهدختان و وزیرزادگان و دختران دلیر و جنگجو (و کلا هرچی دختر خفن هست) فقط با شنیدن نامشون عاشق و شیدا میشن جوری حاضرن تمام خان‌ومانشون رو بر باد بدن تا به شاهزاده فرخ‌روز برسند! 😜😁
نکته‌ی بعدی درباره‌ی شخصیت‌پردازی، تحول اون‌هاست. تقریبا تمام شاهدخت‌ها و دلیرزنان بعد از این که به شاهزاده‌ی خوشبخت مذکور می‌رسند دچار یک سکون میشن. تمام اون هوش و سیاست و حتی جنگاوری خودشون رو از یاد می‌برند و تبدیل میشن به عروسک‌هایی زیبا که دغدغه‌شون در ترتیب ازدواج با شاهزاده است. این وسط، یک شخصیت هست که شخصیت‌پردازیش حرف نداره! یعنی تازه وقتی عاشق میشه اون حس دلاوریش طغیان می‌کنه و بهتر از قبل میشه. (نمیگم کدوم شخصیت. خودتون بخونید.😊 )
تو این جلد روایت موازی کمتر جلد اول و دومه که به نظرم اگرچه نکته‌ی منفی نیست اما اگر بود بهتر می‌شد. چیزی که بهتر شده هم اینه که دیگه سمک نیست که همه‌ی کارها رو انجام میده. کارهایی هست که سمک واقعا از پسش برنمیاد و اما به دست روزافزون (یا زنان دیگه) انجام می‌گیرند. تقابل هوش و درایت با زور بازو هم جالبه. شخصیت‌هایی هستند که زور بازو ندارند اما با تدبیر سمکی که هم زورمند و هم باهوشه رو به دام می‌اندازند.
فضای داستان بیشتر جنگه و اگرچه توصیفات میدان جنگ به پای توصیفات شاهنامه نمی‌رسه اما بسیار زیباست. بعضی صحنه‌ها فوق‌العاده سینماییه. یعنی وقتی دارید کتاب رو می‌خونید اون رو کاملا لانگ‌شات و کلوزآپ و پرتره و... می‌بینید. حتی شاید بعضی جاها موزیک حماسی تو سرتون پخش بشه یا جینگ‌وجینگ ساز بیاد. 🤪😅 جزئیات داستان هم خیلی خوب بیان میشن و میشه از لابه‌لای اون‌ها فهمید که مردم گذشته چه فرهنگ و آدابی داشتند و سبک زندگیشون چطور بوده.
در مجموع، سمک عیار کتابیه که فقط به درد سرگرمی نمی‌خوره؛ هرچند سرگرمی بی‌نظیریه. سمک عیار می‌تونه یک کتاب تربیتی، فرهنگ‌شناسی و آموزش نویسندگی هم باشه.
 
ته‌نوشت:
یک بخش از این جلد هست که داستان پرش داره؛ جوری که خواننده چندتا از وقایع رو از دست میده و یهو می‌بینه یک چیزهایی به نتیجه رسیدن که تو صفحه‌ی قبل سرشون جنگ بود. مصحح هم هیچ اشاره‌ای نکرده که آیا افتادگی در متن بوده یا چیز دیگه به خاطر همین من حدس می‌زنم که مشکل نشره و این صفحات توی چاپ کتاب از قلم افتادن. ولی به هر حال، ما که از پس افتادگی‌های پرشمار جلد سوم براومدیم قطعا از پس این چند صفحه‌ی جامانده هم برمیایم 😊
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.