یادداشت حمیده کاظمی
1403/1/15
کتاب "دستنامه روایت و روایت نویسی ( مجموعه شیوه نامه های نشر مرز و بوم)" کتابی 460 صفحهایست، که دو هفته ای خواندمش. کتاب را از سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سفارش دادم و خیلی سریع به دستم رسید. تا به حال دست نامه نخوانده بودم. راستش تا همین چند دقیقه پیش هم نمیدانستم چیست؛ کتابیست مرجع شامل مجموعه ای از دستور العمل ها که به درد مراجعه سریع میخورد. اگر تعریفش این باشد، دستنامهها باید صحافی قوی تری داشته باشند؛ یا حداقل کمی لاغرتر و خوشدست تر باشد؛ کتابِ من الآن مثل پوشه ای چاق است که چند دسته ورق در آن جای دارد؛ اصلا به دردِ مراجعه سریع نمیخورد. برای کتابی که شانزده نویسنده دارد خیلی سخت است تشخیص دهی هر نویسنده چه میخواسته بگوید و چقدر موفق بوده است؛ پس از خیر این قسمت با یک انشاالله میگذرم، انشاالله آنچه را میخواستند منتقل کنند، کرده اند. با خواندن کتاب، دیدی کلی نسبت به مجموعه شیوهنامه های نشر مرزوبوم پیدا کردم. مزه دهانشان را فهمیدم. یک جا درِ گوشی با هم گفتند نباید کار را به داستان نویسان داد. بهترین و جذاب ترین قسمت کتاب برای من بخش تدوین بود. انقدر خوب یاد گرفتم که حاضرم بروم سرِ وقتِ یک مصاحبهِ پیاده شدهِ چند هزار صفحه ای؛ بدون اینکه بترسم از کجا باید شروع کنم. آقای قاضی خیلی خوب این بخش را توضیح دادند. وقتی این بخش را می خواندم انگار در یک دورهِ حضوریِ تدوین نفس میکشیدم. خسته کنندهترین بخش کتاب برایم بخش آخر بود؛ وقتی اعلام و نمایه ها را با مثال های واضحش میخواندم و به شعورم توهین میشد. به نظرم این بخش باید در یک صفحه خلاصه میشد و من را به یک رمزینه (کیو آر کد)، فیلمی کوتاه از شیوه فنی استخراج اعلام، مهمان می کرد؛ تا هم خستگی 400 صفحه ای ام در رود و هم یک" آخیش! چقدر خوب بود"، با زبان روزه نثارشان کنم. بخش "شیوه نامه پیاده سازی مصاحبه در مستند نگاری" را مهمان مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید زیوداریِ اندیمشک بودم. خدا قوت بهشان. حتی انتهای بخش، آدرس و تلفن هم داده بودند. تعارف آمد نیامد دارد، شاید اندیمشک نروم ولی حتما سری به صفحهشان میزنم. به بخش "شیوه نامه تحقیق و مصاحبه در مستند نگاری" که رسیدم، کلی مطلب خوب در مورد تحقیق، مصاحبه و تعاملات با راوی یاد گرفتم. منطق چینش این بخش یک مقدار برایم گیج کننده بود؛ بهتر بود در تیترها به جای عدد از عبارات توصیفی استفاده می شد. پیشنهاد میکنم این بخش را بدون توجه به تیترها و بولت ها بخوانید تا در ذهن و منطقِ نویسنده گیر نکنید. پرسش های آخرِ این بخش هم می توانید به عنوان تقلب، هنگام مصاحبه با خودتان ببرید. راستش را بخواهید مثل دستنامه که نمی دانستم چیست، شیوهنامه هم نمیدانم درست و حسابی چه قالبی دارد و در عمرم فقط یک آئین نامه اجرائی نوشتم که به نظرم خیلی سخت بود. کتاب برای من که یک آماتورم و تازه وارد این وادی شدم مفید بود ولی به گمانم با یک دست نامه خوب و جذاب، کمی فاصله دارد. کتابی که میخواهد مرجعِ نشری برای نگارش کتاب باشد رسالت سنگین تری دارد و باید یک نفر مسئولیتش را بپذیرد. شاخ و برگ اضافی اش را بزند؛ در تدوین بخش های کتاب نظارت دقیقتری باشد؛ مقدمه مختصرتری بنویسد و پایان بندی بهتری هم داشته باشد. مثلا بخش "فرم ارائه کتاب جهت ارزیابی در انتشارات مرز و بوم" اصلا فرم نبود یک گونی سوال بود که ریخته بودند توی چند صفحه. با همه این نقدها من تشکر می کنم از عواملی که این مجموعه خوب را به نگارش درآوردند و به بند کشیدند دانسته ها و تجربه هایشان را و از همه مهم تر منتشر کردند آن را. خدا قوت. همیشه برایم سوال بود که سوژه چیست و چطور می توان یک سوژه را انتخاب کرد؛ مصاحبه را چطور باید پیش بُرد؛ بعد از مصاحبه باید چطور شنیده ها را پیاده کرد و بعد پیاده شده ها را چطور دسته بندی کرد؛ روند کلی نگارش کتاب تاریخ شفاهی چگونه است و چه افرادی در پروژه دخیل اند؛ اسناد تاریخ شفاهی چقدر اهمیت دارد و چقدر در کتاب باید به آنها پرداخت؛ کتاب همه اینها را برایم روشن کرد و حتی ذهنم را در مواردی که سوالی نداشتم به کار گرفت و با سوالاتش مغزم را فعال کرد. مخاطب کتاب فقط نویسنده ها نیستند و یک طیف افراد اعم از: نویسنده، محقق، ناظر، ارزیاب، کارفرما و .. را شامل می شود. به همه علاقمندان فعال در این حوزه پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانید. من که دید خیلی خوبی پیدا کردم و امیدوارم بتوانم خوانده هایم را روزی عملی کنم.
(0/1000)
1403/5/30
1