یادداشت نیایش بهرامی
1400/11/27
3.3
48
کمالگراهای کمحوصلهی کتابخوان، ضرر را در مطالعه این کتاب میبرند. آنگاه که فصول ابتدایی کتاب را میخوانی، داستانش تو را به خود جلب نمیکند و قولِ مشتی دادهای که باید دستورات و نکات کتاب را مو به مو اجرا کنی و سپس به فصل بعد بروی... به عنوان یک عدد زخمخورده این ماجرا پیشنهاد میکنم که در این حال با کشیدن نفسی عمیق خشم و غصب خود را از نویسنده، ناشر، معرفی کننده و هر آن کسی که در انتخاب این کتاب برای مطالعه شما را یاری نموده است فرو ببرید. حال به خود بقبولانید این کتاب بار اول برای خواندن ولی حتما باید بار دوم، سوم و چهارمی خوانده شود تا عمل حاصل شود و زندگانیتان دگرگون گردد. تا به متن اصلی و اصطلاحا دل ماجرا برسید خیلی زمان میبرد، یعنی باید چیزی حدود یک سوم کتاب را پشت سر بگذارید؛ اما از یک جایی به بعد دیگر متون کتاب پاسخنامه ای بود برای پرسشهای ذهنم که متهوار از عنکبوتیه مغز قصد سوراخ کردن مغز گردو را داشتند. آنقدر صمیمی و خودمانی که من مدام میگفتم: پس فلان حس برای فلان قضیه عادی بود! آنجا که خندیدم، آنجا که گریه کردم، آنجا که خودم را دوست نداشتم، همان موقع که به پوچی رسیدم، همه آنها بخشی از مسیر من بود، گاه به راه و گاه به بیراه! همه آنچه گفته شد حاصل اولین دور مطالعه این کتاب عجیب و ابتدا حوصله سر بر بود.
(0/1000)
1400/11/27
0