یادداشت نوید نظری
داستان دو شهر دو زندگی دو سرزمین دو سرگذشت و دو زن است... چه اینکه در ادبیات عرب زمان و زمین و سرزمین هر سه زن اند! جامعه را کالبدی است و روحی باید که کالبد جهان مردانه باشد و شاید که روح آن (زمین و زمان) زنانه زن مادر است، عامل حیات است، عنصر حیات است، مایه حیات است و او خود حیات است. بی سبب نیست که در الهیات ارباب انواع (ربالنوعها) در جهان غرب باستان ارباب خلقت و موهبت و حیات زنانند و در دیانت آلوده شرقیان ملائک و فرشتگان زن در ادبیات مدرن کلاسیک! (اسمی که من روی داستاننویسیهای جدید میگذارم و البته همان رمان!) نیز همان است که در اجتماع همان! زن جان جهان این کتاب است در شهری زنی جان میدهد و در شهری جان میستاند. زمینی روحافزا است و زمانی جانفرسا! و این همه زنان اند. اگر قدری ادبیتر شد از وضع معیار ؛ خردهنگیرند اهل ذوق در خواندن این نوشتار؛ ادای احترامی بود به نثر محترم و ادبیانه نویسنده رمان. داستان دو شهر تلاقی و تقابل دو زندگی برساخته بر دستان دو زن است یکی همسر و مادر و دختر که روح یک ملت است؛ به او زندهاند، رشد میکنند، اجتماع میشوند و در آخر داستان جان میدهند و جان میسپارند. این زن مهربان است و بخشنده و خندان و دیگری زنی است بنیان کن، تند خو و نالان، کینه میکارد و انتقام! درو میکند، ریشه مرگ را آب میدهد و نهال زندگی را زهر در پایان کتاب هر دو زن به به سنت تاریخ پیروزند و شده آنچه که اینان میخواسته اند اما مگر میشود کسی مرگ بخواهد و کسی زندگی و هردو مجال توفیق بیابند؟! . . . پیشتر گفتم که زن جان میدهد و جان میستاند که او مایه و عنصر حیات است اما نیکتر آن است که بگویم همو جان میدهد و جان میبخشد؛ جان میستاند و جان میسپارد در این رمان مردی به هوای مهر زنی جانش را فدا میکند تا زندگی زنی و سرزمینی حیات یابد.
6
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.