یادداشت

سعید بیگی

سعید بیگی

12 ساعت پیش

35 کیلو امیدواری
        در این کتاب؛ داستان در 13 بخش روایت می‌شود و از آن چیزی که تصورش را داشتم، کمی ضعیف‌تر بود. نثر کتاب خوب و روان است و آدم را خسته نمی‌کند.

تا نیمۀ اول کتاب، قصه آرام‌آرام پیش می‌رود؛ اما بعد کمی شتاب می‌گیرد و البته از جایی که نام هنرستان به میان می‌آید، ماجرا قشنگ‌تر می‌شود.

قهرمان 35 کیلویی داستان بسیار خوشبخت است؛ زیرا پدربزرگی دارد که بسیار او را هم دوست دارد و هم راهنماییش می‌کند.

اگر نوجوان در دوران بلوغ و حساسیتِ بیش از اندازه‌اش نسبت به همه چیز و همه کس، چنین فردی را به عنوان یک راهنما که او را دوست دارد و حرف‌هایش را می‌شنود و او را از همه به خود نزدیک‌تر حس می‌کند، داشته باشد؛ خیلی زود به راه اصلی برمی‌گردد و عمرش را تلف نخواهد کرد.

این مطلب مهم است که به علایق نوجوان توجه شود و ضمن راهنمایی به او اجازه داده شود که با بررسی و مشورت با افراد مطلع و صاحب‌نظر غریبه و خودی ـ البته با هماهنگی خانواده و نظارت آنان ـ برای آینده‌اش تصمیم بگیرد.

پایان داستان خوب بود؛ کم مانده بود که گریه‌ام بگیرد. البته با پایان داستان گریه هم کردم، اما اگر پایان‌بندی طور دیگری بود؛ حتما اشکم جاری و ساری می‌شد و کتاب را مثل گریگوری خیس می‌کرد.
      
111

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.