یادداشت بهزاد بیک‌وردی

                داستانی با پس‌زمینه‌ای شاید کمی تاریک و شاید هم بیخیالی، کشمکشی بین پدر و پسر که تا آخرین لحظه جدایی متوجه نبودن چه ارتباط عمیقی با هم دارن و چه بسا که آخر سر به این موضوع پی بردن. داستانی که تعریف می‌شد مثل یک فیلمی بود که بعضی از سکانس ها آدم شوکه می‌شد. توصیفاتی که از افکار خود می‌نوشت بعضی اوقات پیچیده می‌شد و همین پیچیدگی نوشته رو جالب می‌کرد.  و در آخر هم خیلی موضوع باز تمام شد و شخصیت اصلی داستان رهسپار سرنوشت نامعلوم خود شد. خیلی زیبا و خاص بود.
        

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.