یادداشت Mahsa bgbn

Mahsa bgbn

1403/03/29

                ۲۸ خرداد 1403 / دوازدهم
اگه بخوام خوندن این نمایشنامه رو به کسی پیشنهاد بدم، فقط به‌خاطر پرده پایانی‌شه. فوق‌العاده درخشان بود و کورکننده.
این نمایش‌نامه زیادی نمایشی بود. میدونی چرا اینو میگم؟ بعضی نمایش‌نامه‌ها هستن که وقتی معرفی شخصیت‌ها و توصیفات ابتدایی صحنه رو رد می‌کنی بعدش دیگه یادت میره چیزی که میخونی نمایش‌نامه‌ست، بیشتر مثل یک داستان کوتاه میمونه. همه چی باورپذیر و ملموس. اما این اثر مدام بهم سیخونک میزد که حواست باشه داری نمایشنامه میخونی. اتفاقاتی توش میفتاد که اگه خارج از چارچوب نمایشنامه بهش نگاه می‌کردی، تو ذوقت میزد و عجیب غریب و خام به نظر می‌رسید.
بئاتریس و رزا دارن برای مراسم عروسی آماده میشن یهو چند کارگر مزرعه که الان سرباز ارتش هستن وارد خونه‌شون میشن و میگن جنگ شده، فرانسه به اسپانیا حمله کرده و نیروهامون باید از امکانات خونه شما استفاده کنن. مراسم عروسی در چند لحظه به اردوگاه جنگی بدل میشه و دو خواهر هاج و واج نظاره‌گر ماجران. یکی از مزرعه‌دارها به اتهام خیانت از ارتش اخراج میشه و باید اسپانیا رو ترک کنه. چند دقیقه بعد دخترکش گریان وارد صحنه میشه و کسی نیست که مسئولیتش رو قبول کنه. بئاتریس به ناچار دخترک رو در آغوش میگیره تا اونو به پدرش که چنددقیقه پیش از اونجا رفته برسونه و ماجرای اصلی شروع میشه.
تمرکز اصلی نمایشنامه روی کودکان جنگه. آسیبی که جنگ به جسم و روانشون میزنه چطور میتونه فراتر از ظرفیت پذیرش روح کوچکشون باشه و شخصیت معصوم و زندگی‌بخش اونهارو به هیولاهایی بی‌رحم و ترسناک بدل کنه. جنگ‌ها مدام در حال تکرارن و بزرگترین قربانیانش کودکانی هستن که نه جنگ رو شروع کردن و نه می‌تونن تمومش کنن. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.