بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت motahare ghaderi

                انتظارم خیلی بزرگانه تر بود
انتظارم یه عالمه کشمکش بود.؛یه عالمه گره که وا نمیشن تا جونت بالا بیاد..مشکل پشت مشکل و دردسر پشت دردسر.بدبیاری و آدمای تو زرد و خائن.
ولی نبود.
به خودم میگفتم یه جا شوالیه غمگین خیانت کنه بره سمت آسموند طمع کار یا مثلا مباشر آسموند یه نیزه ی جادوشده ی دیگه یه جا قایم کرده بوده باشه یا کار خراب شه و پدر و مادر ایگرن دیگه نتونن به حالت الیه شون برگردن
اما هیچ کدوم از این اتفاقا یفتاد.
آخرش یادم اومد قهرمان این داستان یه دختر بچه ی 12 ساله ست توی یه دنیای جادویی که آدماش یا سفیدن یا سیاه.و آدم سیاهاش کمن و  تو خالی
نه یه دختر 23ساله توی یه دنیای واقعی با یه عالمه غریبه دورش!
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.