یادداشت سید محمد بهروزنژاد

                سیلونه را با داستان کوتاهی سیاسی از کتاب بهترین داستان های جهان گلشیری شناختم.
فونتامارا و نان و شراب دو رمان معروف تر سیلونه محسوب می شوند و مثل بیشتر آثار معروف، در اینترنت و نظرات مردم با کلمات کلی و  تکراری  تعریف می شوند. شاهکار، عالی، اثر درخشان. 
اما خیلی وقت ها کسی نمی گوید که دقیقا چرا      
 این جور کتاب ها معروف هستند و از طرف اهالی ادبیات مکرر توصیه می شوند. 
و اما در مورد این کتاب:
خودم تا پایان کتاب دنبال داستان می گشتم و چون چیز خاصی پیدا نمی کردم برای خودم بسته بودم که کتاب خوبی نیست اما چون معروف است باید تمامش کنم.
وقتی تمام شد تازه متوجه شدم که قضیه چه بوده.
 یک سری رمان و داستان ها هستند که داستان  شخصی را دنبال نمی کنند. مثلا در همین کتاب ما داستان شخص به خصوصی را  دنبال نمی کنیم.
 ( غیر از اواخر داستان   که آن شخص هم نماینده مردم است)
صرفا مثل ماهواره از بالا به زندگی در فونتامارا نگاه میکنیم و مردمش را با همه‌ی ساده لوحی ایشان میبینیم.  در موقعیت های مختلف (تقسیم آب یا شکایت کردن روستائیان از مسئولین) عمق دندان گردی دولت و احمقی مردم را درک میکنیم  و عمیقا آزرده و گاهاً عصبانی می شویم. هنر نویسنده در این است، ما با شخصیت اصلی نداشتن تا اواخر کتاب با مردم همراه می شویم و گویی جز آنها می شویم. 
نمونه ی دیگر اینجور روایت جمعی، زمین سوخته ی احمد محمود است. این داستان ها را باید نقشه وار دید. از بالا و جامع. آن وقت است که می فهمی نویسنده چه کرده و چرا اثرش ماندگار شده.
        
(0/1000)

نظرات

اصطلاحا با "داستان‌شهر" مواجهیم.
1
ممنون از نظر تخصصی تان . حقیقتا اصطلاحش را نمی دانستم.! 
درود، یادداشت خوب و نگاه متفاوت شما را درباره این کتاب خواندیم. احسنت
سلامت باشید.
یادداشت عالی بود 👌🏻