بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت Navid Kalahroudi

                یکی از بامزه ترین آثاری که من را در این روزها به ذوق آورد همین کتاب است. نویسنده که خود دانش آموخته الهیات است در این کتاب دو هانا آرنت را روبروی یکدیگر گذاشته است. آرنتِ پیر در آخرین سال حیاتش و در روزهایی که مشغول نگارش کتاب " حیات ذهن " بود و آرنتِ کودک که شخصیت اصلی داستان است. این دو با یکدیگر روبرو می شوند و طی ماجرایی روی یک صحنه تئاتر قرار می گیرند. صحنه( بخوانید عرصه عمومی) با نمایشی از اگورای یونانی و ارسطو آغاز می شود و آرنتِ کودک با او گفتگو می کند. به تدریج صحنه عوض می شود و عناصر مدرنیته ظاهر می شوند و در پس آن صحنه تئاتر درگیری ها و تنش های هویتی انسان مدرن را به تصویر می کشد و پس از محو آن نوبت به صحنه ای می رسد که با انسان های اتمیزه روبروییم و به همین ترتیب تمامی عناصر نظریه آرنت در قالب این داستان بیان می شوند. هر دو آرنت در میانه داستان از میان جنگل های سیاه ( کنایه ای شاید به هایدگر) عبور می کنند و با روباهی مواجه می شوند که از گرگ بدجنس داستان می ترسد و ترجیح می دهد در تونل های زیر زمین مدام کتاب بخواند( نمادی از فیلسوفانی که به تعبیر آرنت سیاست را اصل نمی دانستند)  و آرنت پیر به او هشدار می دهد که باید عمل کرد و در عرصه عمومی بود. رویارویی آرنتِ کودک با آدولف ایشمن نیز جالب است و در کل نویسنده به خوبی توانسته مفاهیم پیچیده ارنتی را بیان کند. این کتاب ها ظاهرا یک مجموعه اند و بچه ها را با مفاهیم و شخصیت های فلسفی آشنا می کنند. تصور کنید یک کودک در دوران مدرسه و برای درس فلسفه با آرنت بدین گونه آشنا شود و این شناخت چه قدر به درک کتاب های آرنت در دانشگاهش و برای او مفید خواهد بود. من فکر میکنم حتی اساتید علوم سیاسی و فلسفه ما می توانند از این دست کتاب ها برای دانشجویان دوره لیسانس خود نیز استفاده کنند و برای پروژه از آنها بخوانند که کاری مشابه انجام دهند. در هر حال این کتاب را بخوانید و لذت ببرید 

#آرنت
#هانا_آرنت
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.