یادداشت ملیکا خوشنژاد
1401/12/23
4.0
1
دانتو در این کتاب به دنبال تعریف هنره و علیرغم اینکه در هنر معاصر بیش از پیش با باز بودن تعریف هنر مواجه میشیم، همچنان معتقده اگه هنر رو تعریف نکنیم هیچ معیاری برای تمیز دادن هنر از ناهنر نخواهیم داشت. اثری که به شدت درگیرش کرده از اول تا آخر کتاب جعبههای بریلوی اندی وارهوله و میخواد ببینه چیه که باعث میشه این جعبهها رو هنر بدونیم. یه فصل خیلی خیلی خوبی داره که من از تمام کتاب بیشتر دوستش داشتم دربارهی مرمت نقاشیهای میکلآنژ روی سقف سیستین و تلاشی که به اسم غبارروبی باعث شد رنگ نقاشیها بسیار درخشان و شاد بشن. به نظر دانتو اگه هدف میکلآنژ این بوده که از قصد نقاشیها رو تیره بکشه و بیشتر شبیه طراحی باشن واسه اینکه نشون بده تمام این فیگورها در حال تقلا برای بیرون اومدن از تاریکی و رفتن به سوی نورن، با این مرمت درواقع اثر هنری میکلآنژ برای همیشه خراب شده. اما دانتو نمیتونه فراتر از این بره که برخی ویژگیها هست که بین آثار هنری مشترکه، اما صرف داشتن اون ویژگی باعث نمیشه چیزی اثر هنری محسوب بشه و مهمترین ویژگی بهنظرش معناداریه و به نظرش هنر تجسم معناست. در نهایت میشه گفت آثار هنری به نظر دانتو همه معنادارن اما هر چیز معناداری هنر نیست. جدای این، سعی میکنه نشون بده که برای همیشه زیباشناسی از هنر جدا شده و دیگه لزوماً آثار هنری نباید لزوماً زیبا باشن.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.