یادداشت کتابخانهٔ بابل

تعهد اهل قلم: مقاله هایی در زمینه ادبی و اجتماعی
توی صورت ک
        توی صورت کدام‌ یکی، اول تف کنم؟

از آخرین باری که روزنامه خوانده‌اید چند وقت می‌گذرد؟ از آخرین باری که رغبت کرده‌اید روزنامه‌ای را دست بگیرید ورق بزنید ببینید فلان روزنامه‌نگار در فلان ستون چه نوشته است، چند وقت گذشته است؟ هنوز روزنامه‌نگاری هست که خواندن مقالاتش آن‌قدر بیرزد که شما را وادار کند پا شوید بروید کیوسک روزنامه‌فروشی، شمارهٔ روز را بخرید یا آبونهٔ آن روزنامه شوید محض خواندنِ مقالهٔ او؟ احتمالاً دیرگاهی از این شور و شررها گذشته و دیگر «روزنامه‌نگار» در این معنا در کار نیست. در میانهٔ سدهٔ بیستم، در ملتقای فاشیسم و نازیسم و نهضت مقاومت، آن‌گاه که آفتاب نیمروز بر فرنچ و صورت سوختهٔ پارتیزان‌ها تابیدن گرفته بود، مقالاتی در کار بود که می‌توانست اول و آخر جامعه‌ای را به هم برساند و خون رگ‌های این و آن «پارتیجانو» باشد در کوره‌راه‌های آلپ در گدارهای سویل در بلندی‌های مون‌بلان. آن مقالاتِ مستعارنوشت را از طنینشان بازمی‌شناختند ـــ از خیابان‌های پاریس تا سنگر جمهوری‌خواهان اسپانیا و از اعماق امریکای لاتین تا خانه‌مخفی‌های پارما. امروز لابد این اشارات را زیاده «حماسی» یا «رؤیاگون» به شمار می‌آورید. لابد روزنامه‌نگار را تنابنده‌ای می‌دانید که صبح‌به‌صبح چای‌نیمرو یا قهوه‌کره را خورده‌نخورده راه می‌افتد سمت روزنامه می‌نشیند بین دو پارتیشنْ منتظر تا رپورتاژ کدام جناح را انشا کند بدهد سردبیر روی صدی‌نود مجیزها خط بکشد ــ که خوب چربش نکرده‌ای ــ؛ این خودْ گویای سقوطی‌ست که روزنامه‌نگاری در روزگار ما تجربه کرده است. این‌ها را گفتم تا یاد کنم از چهرهٔ کامل‌عیار «روزنامه‌نگار» که در یاد دارم. آلبر کامو را نویسنده می‌شناسیم و فیلسوف، برندهٔ جایزهٔ نوبل، کارگردان تئاتر. چهرهٔ روزنامه‌نگارِ او به‌گمان من همان‌قدر مهم است که آن‌ها. اکتو‌ئل‌ها و مقالات او اکنون نیز آن‌قدر مایه دارد که قلم‌به‌مزد روزمزد و سردبیر کرایه‌ای را با این پرسش مواجه کند که «روزنامه‌نگار کیست؟ تو روزنامه‌نگاری؟»
کتاب تعهد اهل قلم فقط دربردارندهٔ مقالات سیاسی آلبر کامو نیست. در این کتاب که گردآورده و ترجمهٔ مصطفی رحیمی ـــ کاموی ایرانی ـــ است زیر و بم صدای سوختهٔ کامو پیداست: سارتر را خطاب کرده است. فرانکو را خطاب کرده است. استالینیست‌ها را اهل تئاتر را پاپ را آدمیزاد را خطاب کرده است که «ای آدمیزاد، تو کدام را بیشتر می‌پسندی؟ آن را که می‌خواهد به نام آزادی نان تو را ببُرد، یا آن را که می‌خواهد در برابر دادن نان، آزادی‌ات را بگیرد؟» و پاسخ داده‌گرفته است: «توی صورت کدام یکی، اول تف کنم؟»
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.