یادداشت میم صالحی فر
1402/5/13
کتاب با کفش های دیگران راه برو، برنده جایزه نیوبری ۱۹۹۵ ؛ کتابی که حتی ترجمهاش هم در ایران در سال ۱۳۸۷ برنده جایزه پروین اعتصامی شد. این کتاب من رو شگفت زده کرد و خیلی از خواندنش لذت بردم؛ چیزی که فکرش رو هم نمی کردم. فکر می کردم با یک رمان نوجوان معمولی رو به رو شده باشم، اما ظرافت های این کتاب واقعا تعریفی و جذاب بودند. سال یا بهتر بگویم سالامانکا، دختر اصالتا سرخ پوستی که همراه پدرش در خانه ای روستایی در بای بنگز کنتاکی زندگی می کرده، به مدت یک سال است که همراه پدرش در جایی به نام در اوکلید اوهایو زندگی میکند، یا به عبارتی پدرش او را مثل یک علف هرز از خانهشان کنده! و به یک جای جدید برده است. او در محل جدید به مدرسه رفته و دوستان جدیدی پیدا کرده. یکی از دوستانش فیبی وینترباتوم است، دختری که در مدت دوستی با او ماجراهای جدید و غیر قابل انتظاری برایش رخ دادند. کمی بعد از این ماجراها، پدربزرگ و مادربزرگ سالامانکا میخواهند سفری از کنتاکی به اوهایو داشته باشند. در واقع انها با سالامانکا همراه می شوند تا به لویستون آیداهو برود، مقصدی که مادر سالامانکا یک سال پیش برای خود انتخاب کرده بود. در واقع مادرش، سالامانکا و پدرش را موقتا ترک کرد تا خودش را پیدا کند، اما هر چه سالامانکا منتظر شد، مادرش برنگشت. حالا سالامانکا تمام تلاشش را می کند تا بتواند خودش را در روز تولد مادرش، به آیداهو برساند؛ شاید بتواند او را با خود برگرداند. و به این ترتیب سالامانکا برای یک هفته در ماشین پدربزرگش زندانی می شود! و برای انکه بتواند پدر بزرگ و مادربزرگش را سرگرم کند، شروع می کند به تعریف ماجراهای فیبی ... و ما هم زمان با شنیدن این اتفاقات در جریان داستان زندگی سالامانکا و خانواده اش قرار می گیریم و با شخصیت و روحیاتش بیشتر اشنا می شویم، شخصیتی که برای من بسیار دوست داشتنی آمد و به گمانم حالا حالا در گوشه ای از ذهنم باقی بماند. روند پیشرفت داستان، نوع روایت، نمک های ریزی که شخصیت سالامانکا از خود بیرون می ریزد و جزییات طنزی را می سازد و غیر قابل پیش بینی بودن اتفاقات، از جمله ویژگی های جذاب این کتاب برای من بود.
(0/1000)
1402/5/13
1