یادداشت
1401/9/13
4.3
1
رضا شاه نام کتابیست نوشتهی دکتر صادق زیباکلام. نویسنده هدفش رو از نوشتنِ این کتاب٬ وجودِ یک نگاهِ متفاوت از نگاهِ حکومتی که در این ۴۲ سال پس از انقلابِ اسلامی از رضاشاه به مردم ارائه شده بیان کرده و در این کتاب از عملکرد رضاشاه نه تعریف٬ نه تحریف و نه بدگویی کرده. این کتاب به ۱۳ فصل تقسیم شده و بیشترین حجمِ مطالبِ آن به وضعیت ایران قبل و بعد از کودتای سوم اسفند٬ سیاستهای روسیه و انگلستان در دوران قاجار و به خصوص در آن دورانِ ملتهب٬ عملکردِ پادشاهانِ بی لیاقتِ قاجار٬ پیدایش نهضت جنگل و عملکردِ آنان٬ تولد رضاشاه و اینکه او چگونه از هیچ به رضاشاه تبدیل شد٬ اقداماتِ او (قبل و بعد) از کودتا و به خصوص در زمان تشکیل دولت٬ تاجگذاری و نهایتا مرگِ او در تبعید پرداخته. همانطور که واضحه یک قاضی نمیتواند یکطرفه به موضوعی قضاوت کند٬ طبیعتا برای من که در اواخرِ دهه شصت متولد شدم و حتی در دورانِ محمدرضا پهلوی هم زندگی نکردهام تنها راهِ آشنایی با آن دوران و خواندانِ پهلوی تنها میتوانست خواندنِ کتاب باشه اما چه کتابی و نوشتهی چه کسی؟ آیا غیر از این است که در این ۴۲ سال با شست و شوی مغزی در گوش ما خواندند که رضاشاه را انگلیسیها آوردند و بردند و او در تک تک روزهای عمرش کاری جز خیانت به ایران و اسلام نکرد و اجازه انتشار هیچ کتابی به قلمِ یک نویسندهی بیطرف را نداند و حتی این به این کتاب هم که تنها به عملکرد او پرداخته و هیچ نتیجهگیری نکرده هم مجوز انتشار داده نشد؟ آیا به این شکل میتوانستم رضاشاه را بشناسم؟ طبیعتا پاسخ منفیست. در نظام آموزشی و تربیتیِ کنونی به کل جمعیتِ ایران آموزش داده میشود و حتی به کودکان در مجامع جایزه داده میشود اگر بگویند نام پدر٬ مادر٬ پدربزرگ٬مادربزرگ٬ عمه٬ عمو٬ خاله٬ دایی و ... فلان عرب در ۱۴۰۰ سال قبل چیست اما اگر از ۸۵میلیون ایران سوال شود نام پدر و مادر رضاشاه چه بود و او چگونه بزرگ شد شاید به جرأت بگویم تعداد اشخاصی که پاسخ درست را بدانند به یکصدهزار نفر هم نرسد. با خواندنِ این کتاب دیدگاهم نسبت به آن دوران کاملا عوض شد و من در این رویو هم نمیخواهم و البته با خواندنِ تنها یک کتاب نمیتوانم به خودم اجازهي قضاوت نسبت به یکی از شخصیتهای بسیار پررنگ و تاثیرگذار در تاریخِ ایران دهم اما خوشحالم که با عملکردِ فاجعهبارِ پادشاهانِ بیلیاقتِ قاجار٬ احزاب مختلف و نمایندگانِ مجلس دوم تا ششم٬ اقوامِ مختلفِ ایران که به دنبال تجزیهطلبی بودند٬ شخصیتهای تاثیرگذارِ آن دورانِ مهم و بخصوص خود رضاشاه و اقداماتِ مهم و ماندگارش از جمله: ۱-اصلاحاتِ بنیادین در امور زنان ۲-بازسازیِ بنیادینِ قوه قضاییه ۳-الغائ کاپیتولاسیون ۴-احداثِ راه آهن ۵-برپاییِ آموزش و پرورش(تعلیم و تربیتِ اجباری برای دختران و پسران از ۶ سالگی) ۶-تشکیل اداره صحیه (وزارت بهداری) و تغییر بنیادین وضعیتِ بهداشت و درمان در کشور ۷-حفظ میراث فرهنگی و باستانی ۸-ایجاد کارخانجات و صنایع ۹-ایجاد سازمان اداری و بوروکراسی مدرن ۱۰-ساختِ ارتشِ مرکزیِ متمرکز و قدرتمند و تجهیزِ آن٬ آشنا شدم. قطعا رضاشاه پهلوی به مرور زمان تبدیل به یک دیکتاتور و حکومتِ تمامیت خواهی به معنی کامل به وجود آورد تا حدی که نزدیکترین معمارانِ دورانِ سازندگیِ او نیز عاقبتِ خوش نداشتند و از گزند پادشاه به دور نبودند همانند: عبدالحسین تیمورتاش٬ جعفرقلی خان سردار اسعد بختیاری٬ نصرتالدوله فیروز٬ علی اکبر داور٬ اما همانطور که عرض کردم نه نیت نویسنده صدور کارنامهی عملکرد و دادن نمره به او بود و نه نیت من٬ از اقداماتِ بزرگ رضاشاه نه باید به راحتی گذشت و آنها را کوچک شمرد و نه باید به خاطر این اقدامات از او یک بت ساخت چون تمام این اقدامات خواستهی اکثر احزاب و چهرههای مشروطهخواه از سالها و بهتره بگم دههها قبل از رضاشاه بوده و آنها صرفا به خاطرِ عملکردِ پادشاهانِ بیلیاقتِ قاجار توانِ نیل به سوی آن اهداف را نداشتند٬ ضمنا تازه اگر پادشاه هم میخواست انقدر ایران به چندین تکه تقسیم شده بود که عملا چیزی به نام ایران وجود نداشت و اقوام در شمال٬ جنوب٬ شرق و غرب به فکر منافعِ خود بودند و گریزان از حاکمیتِ مرکزی٬ بنابراین رضاشاه با تبدیلِ ایرانِ پاره پاره و چند تکه به یک کشورِ یک پارچه که همه چیز از مرکزِ آن اداره میشد مقدماتِ سازندگی را برای کشور به ارمغان آورد. علم و اطلاع از گذشته بیشتر کمک میکند تا امروزمان را بهتر بشناسیم٬ برای همین خواندنِ این کتاب را به همهی دوستانم پیشنهاد میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.