یادداشت سید علی مرعشی
1403/1/21
ای که قرار بود آرامش دل و جان ما باشی سلام! ای که میبایست مرکب روندهمان به ورطۀ غیب باشی سلام. ای میقات سفرکردهها و رحیل طائران قدس سلام! سؤتفاهمی پیش آمده از ما دلگیر مباش. خیال کردیم تو را میشناسیم اما گویا دست به دامان تو دخیل بسته و چشم به گیسوی دیگری داشتهایم. از ما خرده مگیر. هوای جماعت غافل و اضعفان دیر رسیده به تکبیر عشق را باید داشت. صفوف تسبیحگویان ازلی آستان دوست، زینتالمجالس نمیخواهد؟! اقرار میکنیم که تکبیر از هرچه غیر ذات باری تعالی، نبسته و به بلندای قامت او قیام نکردهایم. اعتراف میکنیم که خالصانه دست از پی رضای او به قنوت بلند نکرده و از سر پشیمانی پیشانی به خاک نساییدهایم. خبیث ملعونی در گوشمان زمزمه میکند: «ما را چه به دانستن مقامات و احوالات و منازل؟! ما را چهار میخ به صلیب تعلقات کشیدهاند و امید به رهایی نیست.» اگر نبود ندای سالک پیری که ما را «عزیز» خواند و توصیه به حرکت به قدر همت نمود، بیچاره و حیران میشدیم. به خود هیچ اطمینانی نداریم. تو خود از مبدأ اولین و منتهای آخرین بخواه با شرارههای محبتش دل ما را گرما بخشد که ما سخت بدان محتاجیم. سید علی مرعشی ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ (۲۹ ماه مبارک رمضان) https://eitaa.com/marashi_books
(0/1000)
سید علی مرعشی
1403/1/21
0