یادداشت Mahdi
1402/10/9
3.0
17
سوالی که من رو در نوشتن این نظر هدایت میکند این است: چه توقعی باید از داستانی داشت که نویسندهاش به حال ورتر گریسته، نظام فکریش را "روح و حیوان" نامیده و مجذوب سبک لارنس استرن است و رمانتیکی است که در طول این سفر ۴۲ روزه در آسمان خیال خود توانایی دور نگه داشتن دلتنگیاش را از قلم خود ندارد؟! کتابی که نویسندهاش یک روز کامل من رو با خودش همراه در سفری به راستی پربار و خیال انگیز کرد. کتابی که بیست سال بعد از رنجهای ورتر جوان نوشته شده و نویسنده به هیچ وجه شیفتگی خودش رو به این اثر به عنوان یکی از بزرگترین آثار جنبش رمانتیسم پنهان نمیکند. و خود این اثر هم به سرعت در اروپا پخش و تبدیل به یکی از آثار محبوب در دورهی اوج رمانتیسم میشود. و اما باید به واقع باید چه توقعی از یک نویسندهی رمانتیک داشت؟ رعایت سلیقههای متفاوت و تلاش برای کسب رضایت یا پر زدن در بیکرانگی های روح خود و بازگشت دوباره به بدنش که خود آن را گاهی "حیوان" و گاهی "دیگری" خطاب میکند با میوههای شیرین معنوی که ممکن است حتی پرت و پلا به نظر آید در نظر بشر منطقی قرن بیست و یک. و چه توقعی باید داشت از این بشر منطقی؟ که درک کند نویسندهای را که از سودمندی و دلپذیری تنها سفر کردن روح رهای از قید و بند ماده را در کتابی به این کوچکی به این خوبی به تصویر میکشد؟ حس میکنم هرچه بیشتر بنویسم فقط خودم رو خسته و لذت رو بر کسانی که این کتاب رو خواهند خواند حرام کردهام. قطعا کتاب بی عیب و نقصی نیست ولی اگر حتی کمی مجذوب رمانتیسم هستید، درک نشدهاید و کمی هم خود را "حساس" میدانید، از دستش ندهید. اما مطلع باشید که این کتاب یک سفرنامهی طبیعی که نه، بلکه یک سفرنامهی ماوراءالطبیعی است. و شاید بتوان آن را علاوه بر "سفری به دور اتاقم"، "سفری به دور از اتاقم" نامید. و در آخر باید بگویم که احساسی هم که در نوشتن این نظر بر من غالب بود یأس ناشی از درک نشدن این اثر بود. وجود من در این کتاب یک همنوع یافت و درک شد و واقعن برام سخت بود که ببینم این اثر انقدر مظلوم واقع بشه.
(0/1000)
m a h s a
دیروز
0