یادداشت امیررضا سعیدی‌نجات

                بسم الله

ایده کتاب، مبتنی بر توصیف تصاویری است که مخاطب فقط وصفش را می‌خواند و هیچ از آن نمی‌بیند، تصاویری که از شخصیت‌های قبل و بعد از انقلاب حکایت می‌کند. تصویری از محمدرضا، تصویری از پدرش، تصویری از دکتر مصدق و همچنین تصویری از امام خمینی. این قطعه‌ها و تکه‌های پازل به مرور تصویر قبل و پس از یک انقلاب را روایت می‌کند. روایتی که راوی آن، انقلاب را دیده، تحلیل کرده، تصویر سازی کرده و حالا به مخاطب ارائه می‌دهد. هرچند ناقص، اما با قلمی بسیار گیرا و ترجمه‌ای دقیق و لذت بخش.

تصویرها و روایت‌ها بر مبنای شنیده و دیده‌های فردی است که تجربه گشت و گذار در حوالی ۳۰ انقلاب دنیا را داشته است، ۳۰ انقلاب را دیده و حالا پخته و فنی به روایت انقلابی جدید می‌پردازد. اما، هیچ، از تمایز این انقلاب با ۳۰ انقلاب دیگر نمی‌گوید و شاید اصلاً فهمی از تمایز ندارد.

حسرتی که در چهل صفحه انتهایی کتاب داشتم، تمام شدن توصیفات تصاویر بود. دو سوم ابتدایی کتاب نویسنده در هر بخش شماره تصویری را ذکر می‌کرد و بدون نشان دادن آن، تصویر را برای مخاطب توصیف می‌کرد اما این توصیف تصاویر جایش در یک سوم پایانی حقیقتا خالی بود. دوست داشتم او آنقدر برایم تصویرسازی کند و قطعات پازل را به دستم دهد که در انتها و بعد از گذاشتن آخرین قطعه، دورتر بیام و قطعات پازل کنار هم قرار گرفته را در شمایل یک کل منجسم نظاره کنم.

جدای از همه تعاریفی که درباره کتاب کردم. راوی کتاب به بهانه انقلاب، به سراغ سیر تاریخی شیعه، مسجد، اجتماع مردم، روحیه ایرانی و بیان جریاناتی از این جنس نیز رفته است اما به نظرم هر کدام شان ناپختگی خاصی در دل خود دارد. به علاوه نقطه به شدت کم کار شده کتاب، شخصیت امام و ماهیت انقلاب ایران است که در چند خط بالاتر هم به آن اشاره کردم اما به قدری این خلأ خود را نشان می‌دهد که مجبور به بیان آن در این بخش نیز شدم.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.