یادداشت حرمان
از اسمش پیداست، افغانستان گویی جان من است که از من دور افتاده... غمی مبهم و آرزوهای دور و درازی برایش دارم، همچنان ایران وطن خودم میدانمش و از خودم... مردمانش را نیز خواهران و برادران خودم فهم میکنم حسی که به افغانستان و هموطنانم در آنجا دارم قابل وصف نیست... انگار که نیمی از زندگی ام را پشت خطوط مرزی جا گذاشته باشم! امیرخانی با سفرنامه اش به زیبایی این احساس را گستراند و عمیق ترش کرد، بعد از قیداربا این کتاب بود که شیفته اش شدم...
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.