یادداشت زهرا جعفری نعیمی 🇵🇸

                سلام، من یه یزدی هستم.
 هر سری یزدی حرف میزنم همه میگن آخی، چه ناز، اصفهانی نیستی؟!!!!!  اصفهانی نیستی  و شلغم ! آخه چه شباهتی داره لهجم به اصفهانی؟! موندم چرا باید با یه لهجه‌ی کاملا متفاوت اشتباه گرفته بشم.

خلاصه، توی خوابگاه، یک ماه رو به این گذروندم که به بقیه بفهمونم این مشکل من نیست که حرفام رو نمی‌فهمید, مشکل شماست! چون دارم به سلیس ترین و روون ترین حالت لهجم حرف میزنم و بفهم خوب!

 بعضیا میومدن میگفتن نمیشه حالا معیار حرف بزنی؟! مسئله اینجا بود که معیار دقیقا براشون چی معنی میشد.

 معیار لهجه‌ای هست با قدمت چند هزارساله که از روی کلماتش تونستن برخی هجاها و کلمات زبان پهلوی و زبان پارسی باستان رو ترجمه کنن، یا لهجه‌ای که دویست سال هم نداره و چنان بادی کرده انگار از مریخ نازل شده!

میدونم لهجه‌ی معیار برای پیوند دادن شاخه های ایرانی به همدیگه باب شد، ولی ریشه ها رو نابود کرد. نتیجش، اینکه الان بچه‌ی یزدی اصیل خجالت میکشه یزدی صحبت کنه، توی جمع های خودمونی و مهمونی هامون اونی که بیشتر سیس ٫من بچه‌ی تهرونم٫ میگیره میشه  باکلاس، و من هنوز باید به بچه‌های خوابگاه توضیح بدم که چرا نمیخوام حتی نزدیک تهرانی حرف زدن هم بشم.
 
شرمنده اینقدر صریح نوشتم. دیدم یکی حرف دلم رو نوشته، خواستم تاییدیه بدم...

پ.ن: خواستم بگم از تهران خوشم نمیاد، شما تهرانی ها هم یه مدت بیاین شهرای دیگه، بعدش حالتون از تهران به هم میخوره.  تجربش بی خطره، درضمن که از افسردگی هم نجاتتون میده. بازم صریح گفتم فکر کنم...

پ.ن۲: با افتخار تونستم در عرض یه ترم، چندتا از بچه هارو یزدی کنم، تاجایی که چند وقت پیش یکیشون زنگ زد گفت هنوز با لهجه‌ی تو حرف می‌زنیم 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.