یادداشت شراره

شراره

1402/02/04

                تا قبل از خواندن این کتاب تقریبا هیچی درباره شیلی نمیدونستم و حتی به یاد ندارم اسم پینوشه را شنیده باشم...تنها چیزهایی که درباره شیلی میدونستم پابلونرودا شیلیایی هست و مجسمه های موآی توی شیلی هست همین...اما محتوای این کتاب و خود پینوشه من را یاد تمام دیکتاتورهایی که دربارشون شنیدم و توی کتاب ها و قصه ها خواندم انداخت همه شبیه به هم هستن با اندکی تفاوت...گویی مهم نیست مال چه دوره تاریخی و موقعیت مکانی هستی در هر صورت دیکتاتوری حکومتی را قطعا تجربه خواهی کرد...تاریخ همیشه در حال تکرار برای همه در هر کجای دنیا...همه جا آسمان همین رنگه... 

چند جمله از کتاب: 

اگر آنها وفاداریشان به انسانیت را فراتر از وفاداریشان به منافع کوتاه مدت  ایالات متحده تعریف میکردند... 

فریاد یک نفر در برهوت اخلاقی و بعد یکنفر دیگر وبعد یکنفر دیگر فقط همین برای روشن نگه داشتن بارقه‌ای از عدالت لازم است  سر انجام این درسی است که مجازات پینوشه به ما می آموزد 

گاهی کار درست این است که رویای ناممکن رادر سر بپرورانیم ناممکن را بخواهیم برای ناممکن فریاد بزنیم شاید تاریخ همان موقع گوش سپرده باشد شاید تاریخ همان موقع پاسخ دهد


        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.