یادداشت مجتبی بنیاسدی
1401/1/10
3.5
20
نه خیلی خوب، نه خیلی بد درونمایهی رمانِ کوتاهی که خواندهام، برشی از زندگی امام رضا(ع) و حضرت معصومه(ع) بود. حالا نویسنده با ذوق و خلاقیتی که داشته، روایتی از دخترِ ایرانی را به قصهای تبدیل کرده که موازی با آن بتواند از حرکتِ امام رضا(ع) و خواهرشان(س) به طوس بگوید. این رمان برایِ خیلیها میتواند یک اثر دوستداشتنی باشد ولی برایِ خیلیها نیز یک اثرِ معمولی و شاید نهچندان خوب. چرا؟ چون دیالوگهایِ همهی شخصیتها شبیه هم بود. نویسنده برایِ همه از یک زبانِ معیارِ کهن استفاده کرده بود. حتی دانایِ کل نیز مثل شخصیتها صحبت میکرد. همین، شخصیتها و حتی قصه را کمی مصنوعی میکرد. و جایی از دیالوگها آنقدر کهن بود که از باورپذیری به دور بود. شخصیتها چنان از «خلسه» و «عشق» و «فطرت» و «غریزه» صحبت میکردند که که انگار نویسنده در دهانِ شخصیتها گذاشته است. نه اینکه شخصیتها فیلسوف یا عارف باند، نه. آدمهای معمولیِ این قصه این مدلی صحبت میکردند. پایانبندی هم کمی از باورپذیری به دور بود. در پایان: این مدل کتاب، برایِ شناختنِ حضرات رضا و معصومه علیهمالسلام، حائز اهمیت است. در واقع داستان، روشِ مناسبی برای بازگو کردن زندگیِ معصومین است. اما از حیطهی داستانی، من نمره خیلی خوبی نمیدهم. ولی رمان را به احتمالِ خیلی زیاد به کسانی معرفی خواهم کرد.
(0/1000)
سیدحسین موسوی
1402/8/22
0