یادداشت 🇵🇸زهرا سادات گوهری🇵🇸

حومه ی سکوت
        بسم الله الرحمن الرحیم 

خب الحمدالله این کتاب تموم شد. 
من اسم مریم عزیزی رو اولین بار وقتی شنیدم که کتاب تان جی ها رو خریده بودم ( یه مجموعه ی فانتزی از انتشارات هوپا ) و در پایان کتاب یه معرفی مختصری از ایشون آورده بود . من اطلاعات دقیقی از بقیه ی آثار ایشون و به خصوص کتاب هایی که مولفشون خودشون هستن نداشتم و ... دشت پارسوا رو هم به خاطر تعریف یکی از دوستانم خریدم. کل شش جلد رو با یه قیمت واقعا مناسب پیدا کردم که حتی اگه خوشم نمی‌اومد ازش باز هم چندان ناراحت نمی‌شدم 😂 و وقتی فهمیدم این مجموعه خیلی کمیابه خوشحال شدم که شش تا جلدش رو یکجا پیدا کردم .
نکته ی منفی خیلی مهمش این بود که کتاب واقعا روایت گنگی داشت . من ۳۰_۴۰ صفحه ی اول رو بارها خوندم ولی حتی الان که کتاب تموم شده نفهمیدم قضیه ی رفتن ماندانا به دشت پارسوا چی بود . اصلا نفهمیدم مامان باباش کی بودن و چه اتفاقی براشون افتاد. چرا ماندانا همون اول  طوری رفتار میکرد که انگار سالهاست در دشت پارسوا زندگی میکنه و مخاطب هیچ تغییر خاصی رو درون این شخصیت احساس نمی‌کنه؟ اصلا چرا رازیان، ماندانا رو به دنیای خودشون احضار کرد؟ چرا ماندانا در پایان داستان وارد اون خونه شد؟(کسایی که کتاب رو خوندن متوجه منظورم می شن. منظورم همون خونه ایه که واردش شد و درونش کابوس دید و یک نقش چشم با مار و گل روی سقفش بود).ماندانا چرا با رازیان در همون اول که وارد دشت پارسوا شد انقدر صمیمی بود و حتی اسمش رو میدونست؟
همه ی اینها کلی سوال بدون جواب هستن که حتی بعد اتمام کتاب در ذهن خواننده می‌مونه.روایت داستان واقعا به شدت گنگ بود.
نکته ی منفی دیگر هم اینه که کتاب حجم شباهت شدیدی به فانتزی های غربی داره! هری پاتر رو بذاریم کنار، من یه جاهایی حس میکردم نویسنده اصلا از ارباب حلقه ها الهام گرفته😐.
ببینید من چند مورد از شباهت های این کتاب با هری پاتر رو واسه تون می‌نویسم:
۱_ورزش تیراندازی جادویی که در قسمتی از کتاب دشت پارسوا  برگزار شد شبیه کوییدیچ در هری پاتر بود. قوانین بازی و روشش کلا فرق داشت ولی مشخص بود نویسنده از هری پاتر الهام گرفته.  
۲_ مدرسه ی جاودان مهر و هاگوارتز. کسی نیست که هم دشت پارسوا و هم هاگوارتز رو بخونه و این دو تا مدرسه رو به هم شبیه ندونه. 
۳_ وارد شدن به خاطرات از طریق معجون در دشت پارسوا، وارد شدن به خاطرات از طریق قدح اندیشه در هری پاتر. رفتن به مجمع جادویی شخصیت شرور قصه از طریق خاطرات در هر دو کتاب .
۴_مسابقه ی افسونگر برتر در دشت پارسوا و مسابقه ی سه جادوگر در هری پاتر . در هردو داستان هم شرکت کننده ها باید یک وسیله ی جادویی رو پیدا کنن و در صورت پیدا کردن اون وسیله برنده خواهند شد که در دشت پارسوا اون وسیله سیب بود و در هری پاتر، جام آتش .
۵_ رقص شخصیت های اصلی در شب عید نوروز  در دشت پارسوا و جشن یول بال در شب کریسمس در هری پاتر. اینجا نزدیک بود سرم رو به دیوار بکوبم و بگم: داداش دیگه یول بال رو چیکار داشتی؟ به خدا ما ایرانی ایم، فرهنگمون با اونها فرق داره😂😭ببینید توی دشت پارسوا اینطوری بود که دو تا شخصیت اصلی (ماندانا و آبتین ) تفریحی میرن به یه میخانه، دقیقا در شب عید نوروز  و اونجا یه مراسم رقص برگزار میشه... حالا توی هری پاتر ما عین این رو داشتیم دیگه!
کلا این یه چند تا مورد از شباهت های ریز و درشت دشت پارسوا به هری پاتر بود که من نام بردم .در قسمت دوم کتاب از این حجم شباهت کمی کم میشه.
در مورد شباهتش به ارباب حلقه ها هم، در بخش دوم این شباهت رو حس میکنیم .من حس کردم که ونیساک ها شباهت زیادی به الف ها در ارباب حلقه ها دارن و حتی ونیساک ها به ماندانا و آبتین یه نوشیدنی به اسم ورت دادن که باعث می‌شد انرژی بگیرن... و این شما رو یاد چی میندازه؟ لمباس های الف ها در ارباب حلقه ها!در ارباب حلقه ها  الف ها به یاران حلقه یه نون به اسم لمباس میدن که باعث میشه انرژی خیلی زیادی بگیرن . تازه یه قسمت هایی از کتاب که همه ی شخصیت ها دور هم بودن و در جنگل مشغول یافتن سیب بودن(که اینجا باز یاد حلقه ی سائورون میفتیم ) من رو یاد ماجراجویی یاران حلقه مینداخت.اورتاژ ها هم شباهت زیادی به اورک ها داشتن.
 اما خب به نظرم این مورد شاید چندان به حساب نیاد و نادیده بگیریدش.
نکته ی منفی دیگه هم اینه که نویسنده گرچه سعی کرده بود فضای داستان ایرانی باشه و از تقویم و نام های ایرانی استفاده می‌کنه،اما فضای داستان به کتاب های غربی شباهت بیشتری داره و این ایرانی بودن خیلی کم حس می‌شه . از رابطه ی خیلی ساده و دوستانه ی دختر و پسر گرفته،رقص دو نفره، تا اینکه شخصیت ها آب انگور می‌خورن، و شخصیت ها حس ایرانی بودن رو به مخاطب نمی‌دن . فرض کنید من کاری به فرهنگ اسلامی ندارم، به فرهنگ ایرانی کار دارم و خب توی فرهنگ ایرانی هم  همچین چیزهایی عادی نیست😐و فقط مدتیه که برخی ها سعی در عادی سازی شون دارن. 
یه جاهایی هم حس میکردم ای کاش نویسنده راجع به چهره ی شخصیت ها بیشتر توضیح میداد. مخاطب مجبور بود خودش چهره ها رو در ذهنش بسازه و اونقدری که نویسنده در صحنه پردازی موفق بود، در توصیف چهره ها و اشخاص نبود.
این کتاب قطعا نکات مثبتی هم داره . اولینش ایرانی بودنش هست. این خوبه که بالاخره یه نویسنده ی ایرانی دستی در ژانر فانتزی برده و موجودات فانتزی ای که خلق کرده واقعا متنوع و جالب هستند.
نکته ی بعدی ش هم شخصیت پردازی خوب هست( منظورم خصوصیات هست نه چهره شون و ...) . و اینکه از بین شخصیت ها از کیانیک(خدا بزنه به کمرش 🤣)متنفر بودم و خب شخصیت مورد علاقه ای هم نداشتم در این کتاب . شاید فقط کمی رازیان جالب بود.
قلم نویسنده هم دوست داشتنیه و مشکل اصلی ش این بود که کمی مبهم بود. شخصیت ها هم روابط جالبی با هم دارن و احساساتشون خوب توصیف میشه . صحنه پردازی هم اصلا مشکلی نداشت و خیلی خوب بود.
در کل، نه خوب بود و نه بد. یه فانتزی معمولی(از نظر من) که شاید شما بخونیدش و دوستش داشته باشید 🤷🏻‍♀️
      
464

18

(0/1000)

نظرات

اژدهای کتاب

4 روز پیش

راستش وقتی ریویوت رو می‌خوندم می‌خواستم به شوخی کامنت کنم احیانا بین غذاخوردن و نفس کشیدن شخصیتا با مجموعه‌های دیگه شباهت ندیدی که در ادامه دیدم که بله. اونم از نظرت کپیه.😅 پس کلا این بخشش هیچ. چون همینطور پیش بره تو جلدای بعدی بین این قصه و کتابای خارجی‌ای که بعد از اونم منتشر شدن حتما می‌تونی شباهت در بیاری. جدی می‌گم.😂
الفا نامیرا هستن و دو جنس دارن. ونیساکا میرا هستن، فقط یک جنس دارن، بدنشون از آبه و به اسطوره‌ی آناهیتا و زروان بر می‌گردن.
اورک‌ها مخلوقات اهریمنی سائورون هستن و حتی حرف نمی‌تونن بزنن، اوژتارها مردم زیبا و صلح‌طلبین که ساحر اعظم با نفرین زشتشون کرده و بعدم منابع سرزمینشون رو غارت کرده.
اما در مورد رقص، ماندانا و آبتین سوم فروردین برای ماموریت نمی‌رن اون چایخانه. آبتین ماندانا رو میبره که کمی وقت بگذرونن. بعد اون ماجرا پیش میاد، مشتری‌ها می‌رن و کیانیک برای اینکه دوستاشو دست به سر کنه و بتونه خصوصی با ماندانا حرف بزنه ازشون می‌خواد برن برای خودشون یه گوشه برقصن. یعنی از نظرت چطور اینجای قصه کپی از یوله من درک نمی‌کنم.🤦😅 ادامه اون پایین👇 
9

0

اژدهای کتاب

4 روز پیش

هاگوارتز یه قلعه‌ی جادویی با کلی اتاق و موجودات جادویی و اشباحه، جاودانمهر یه مدرسه با ساختمان معمولیه که بچه‌های دشت پارسوا طبیعتا می‌رن اونجا برای تحصیل.
در مورد مسابقه‌ی تیراندازی با کمان هم که قبلا حرف زدیم.
رقص، جشن و خوردن می از آداب اصیل ایرانیه. در قدیم هر ماه به نام یه امشاسپند بوده و وقتی روز و ماه به یه نام درمیومدن جشن عمومی با رقص و صرف می برگزار می‌شده. کافیه شاهنامه رو رندوم باز کنی، از پنج بار دوبارش لای ابیاتش جشن و نوش‌خواریه. حافظ هم که دیوانش از می و معشوق فوران داره. از خسرو و شیرین هم برات نگم بهتره.😭
پس به این چهل و چند سال ایران نگاه نکن.
در مورد سوال‌های بی‌جوابت، باید بگم این مجموعه شش جلدی و یانگ‌ادالته. مثل هری پاتر قصه‌ی کودکانه و سر راستی نداره. جواب اون سوال‌های تو ذهنت بین جلدهای مختلف پراکنده است.
بعد، راستی، شما اولین‌نفری هستی که می‌بینم می‌گی از کیانیک متنفری.😭😂 پس در موردش فن‌گرلی هم نمی‌تونیم بکنیم.😭😭😄 

0

ببینید بعضی از مسائل واقعا طوری بود که نمیشد گفت اتفاقی بوده و نویسنده الهام نگرفته .من هم به آثاری که بعد این کتاب چاپ شدن کاری ندارم و آثار خارجی خیلی هاشون الهام گرفته ای داستان های دیگه هستن. چون ما هزاران کتاب فانتزی داریم که هیچ ربطی به دشت پارسوا ندارن حتی با وجود سحر و جادو در داستان.ولی این کتاب خیلی به هری پاتر شباهت داره. 
ولی درباره ی شباهت های بین ارباب حلقه ها و دشت پارسوا خودم گفتم که این مورد رو نادیده بگیرید چون شاید اتفاقی بوده باشه . ولی شباهت بین هری پاتر و دشت پارسوا غیر قابل انکارهست. اصلا قبول، نویسنده س دشت پارسوا هیچ الهامی از هری پاتر نگرفته و همه ی داستان رو بر اساس تخیلات خودش نوشته، ولی خب خیلی از کتاب ها به هم متشابه هستن و این مورد خیلی طبیعیه🤷🏻‍♀️مثلا آثار کلاسیک انگلستان خیلی هاشون به هم شبیهن چون اکثرا عاشقانه ن و شما وقتی می‌خونیدشون حتی اگه نویسنده ها بهم ربطی نداشته باشن بین شخصیت های کتابها و فضای داستان و ... یه شباهتی رو احساس میکنید. حالا چه نویسنده ها از هم الهام گرفته باشن و چه نه. 
@bookdragon 

0

داستان دشت پارسوا یه حالت مدرن داشت و خب این رقص و ... هم چندان با ایران کنونی جور در نمی اومد .
اون قسمت رقص هم ماندانا و آبتین وقتی رفتن چایخانه درست گفتید برای ماموریت نرفته بودن و توی یادداشت هم اصلاحش می‌کنم. ولی خب بعد اون مسابقه ی تیر و کمان رفتن و یه جورهایی یه شباهت هایی به یول بال داشت، چون کیانیک و ماندانا هم با هم رقصیده بودن . من توی ذهنم یه پیش زمینه ای داشتم که این داستان شبیه هری پاتر هست و خب قاعدتا به ریزترین نکات و شباهت ها هم دقت کردم. چون وقتی که بشنوم کتابی که دارم میخونم کوچکترین شباهتی به کتابهایی که قبلا خوندم داره سعی میکنم شباهت هاشون رو پیدا کنم😂
از نظر من هری پاتر داستان کودکانه ای نداره و پر از پیچش های مختلف و غافلگیری بود. اصلا قبول، خیلی جاها قابل پیش بینی بود، ولی داستانش اصلا کودکانه نبود. خیلی جاها که هری مجبوره با ولدمورت تقابل بکنه، جلد های آخر که به احساسات شخصیت ها و عشق و عاشقی شون می‌پردازه، مرگ خیلی از شخصیت های دوست داشتنی و... اینها اصلا کودکانه نیست.
ولی در کل من به نظر شما که دوستدار این کتاب هستید احترام میذارم. 
@bookdragon 

0

کتاب رو نخوندم و اصولا نمی‌تونم قضاوت کنم ولی در کل یه حدی از شباهت‌ها بین کتاب‌های فانتزی غیر قابل اجتنابه. مثلا چون بالاخره یه کتابی مثل هری پاتر بوده که اومده یه مدرسهٔ جادوگری خیلی باحال مطرح کرده ممکنه شما از اون به بعد هر چی مدرسه جادوگری ببینی بگی از هری پاتر الهام گرفته (تا جایی که دیدم ملت می‌گفتن اولین بار مدرسه جادوگری تو مجموعه زمین‌دریا مطرح شده و رولینگ هم احتمالا از همون الهام گرفته باشه). 
یا مثلا وجود مسابقه‌ها یا trialها تو کتاب‌های فانتزی معموله. 
یعنی صرف وجود اینا به معنی کپی‌برداری نیست ولی کپی‌برداری هم داریم! (مثلا مجستریوم به نظرم مقادیر زیادی کپی هری پاتر بود، البته که من فقط جلد اولش رو خوندم).
1

1

بله دقیقا ... البته خب من فقط شباهت هایی که به ذهنم رسید رو گفتم و منظورم این نبود که حتما حتما کپی بوده داستان. توی خیلی از داستان ها مدرسه ی جادوگری وجود داره ... چون یه سوژه ی واقعا جذابه واسه ی داستان فانتزی. توی خود هری پاتر هم قطعا بعضی قسمت ها  الهام گرفته از فانتزی های دیگه ست... 
من از مجموعه ی مجستریوم جلد اولش رو دارم ولی نخوندم ولی فکر کنم خود نویسنده ها گفتن که داستان در واقع الهام گرفته از دنیای هری پاتر بوده .
کپی برداری هم تا بخوایم توی  کتاب های فانتزی هست😂 مخصوصا اینکه الان یه عالمه کتاب فانتزی وارد بازار شده و ... 

1

در مورد فضای ایرانی... 
من این مورد رو زیاد دیدم واسه همین صرف اینکه نویسندهٔ یه فانتزی ایرانیه دیگه ازش انتظار فضای ایرانی ندارم 😄 معمولا فقط اسم‌ها ایرانی هستن و بعضی وقت‌ها همونم ایرانی نیست. حالا به خودی خود شاید نقدی نباشه و هر کس حق داره تو هر فضایی که خواست کتاب بنویسه. ولی با توجه به اینکه فانتزی غربی تو‌ بازار ریخته خیلی جذاب‌تر خواهد بود اگه نویسندهٔ ایرانی به کارش فضای ایرانی بده....
1

2

واقعا این موضوع خیلی ناراحت کننده ست:( که فانتزی های ایرانی معمولا غیر از اسم هاشون، هیچ شباهتی به فضای ایران ندارن. حتی فانتزی های خوب ایرانی هم به شدت دست کم گرفته شدن، و به اون اندازه ای که باید بهشون توجه نشده.
ولی نوشتن داستانی که هم بتونه ویژگی های یه داستان فانتزی و هم فرهنگ ایرانی رو با هم حفظ کنه، واقعا کار سختیه. اگه ما بخوایم یه داستان فانتزی با فضای غربی بنویسیم دستمون حسابی بازه چون کلی کتاب فانتزی غربی هست که بخونیم و با فضای این مدل داستان آشنا بشیم . ولی فانتزی ایرانی نوشتن کار هر کسی نیست و سخته. ولی با وجود این سختی ها باز هم امیدوارم یه نویسنده ی ایرانی بالاخره یه فانتزی در حد فانتزی های مشهور جهان بنویسه، با حفظ فرهنگ ایرانی_اسلامی که توی سطح جهان مشهور بشه 🙂 

2