یادداشت نعیمک
1403/9/24
عجیب! داستان پیچیده نیست؛ خیلی روان هر بخش روایت میشود و کل ماجرا مشخص است اما... اما جمع پاراگرافها و جملهها و فکرهای توی سر شخصیت پیچیده است و پدر آدم را درمیآورد. از اولین کتابهایی است که خیلی سخت تمامش کردم و تقریباً نفهمیدم چی به چی شد. ماجرا چیزی بیش از یک داستان ساده است و همین جا است که جویس دارد نبوغش را نشان میدهد. و البته همین جا است که میفهمم چرا در «اولیس» ردپای دین پررنگ است و به دلیل زندگی شخصی خود جویس است. اینجا هم جویس به بهترین شکل ممکن توانسته آن تجربه را روی کاغذ بیاورد. وطن نقش پررنگی در داستان دارد اما مهمترین نکتۀ کتاب مسئلۀ دین است. مرد هنرمند در مدرسۀ دینی مشغول به تحصیل است (مثل خود جویس) و نمیتواند این شکل از زندگی را درک کند و مدام در نوسان بین دین (آنچه که مدرسه میگوید) و ذهنیات خودش است. این نوسان برای ما بسیار گویا است چون در سرزمینی زندگی کردیم که دین بخشی از زیست هرروزۀ ما است و جنبههای تاریک زیادی وارد زندگی ما کرده اما هنر جویس فقط بیان این پیچیدگی نیست. او به بهترین شکل ذهنیات یک پسر نوجوان را بیان کرده. خیلی از جملات و گرهها را من خودم داشتم. گاهی جملات دقیقاً یادآور خاطرهای برای خود من بود و این ماجرا تا خود دانشگاه رفتن ددالوس ادامه دارد. او توانسته به نحوی این سیروسیاحت ذهنی را دقیق روی کاغذ بیاورد از آنچه که خودش تجربه کرده و تبدیل آن به یک گرۀ بسیار مهم ذهنی که اینجا دین است. حتماً باید دوباره خواند تا دقیقتر فهمید. دربارۀ ترجمۀ فارسی بدیعی تقریباً گره خورده به جویس و «اولیس» بیچاره که هنوز در انتظار چاپ است. در نسخهای که من داشتم بدیعی توضیحاتی دربارۀ ترجمه (در جوابِ نقدی) میدهد و البته پانویسهای کتاب به درک کتاب خیلی کمک میکند. بدیعی در کنار ترجمه با راهنماییهایش به درک بهتر جویس هم کمک کرده و این کار راحتی نیست.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.