یادداشت محمد رئوف سیبویه

                یک زمانی به بعضی دوستان فعال اجتماعی که کودکان کار رو به رستوران های گران قیمت میبردن و غذاهای خاص براشون میخریدن میگفتم شما دارید بزرگترین ضربه رو به این فرد میزنید.بچه ای که تا دیروز از کوکو سیب زمینی و تخم مرغ پخته و فلافل لذت میبرد رو میبرید پلو ماهیچه و فلان غذای اعیونی بهش میدید و یه شب رویایی براش رقم میزنید غافل از اینکه از فردا زندگی عادی اون فرد که شاید خیلی وقتهاش هم خوش بوده رو براش زهر مار میکنید و همیشه پس ذهنش حسرت تکرار تجربه طعم تکرار نشدنی پلو ماهیچه تو فلان رستوران اعیونی و سواری با فلان ماشین خارجی رو میکارید!
شاید برای ماهم اتفاق افتاده باشه،لحظات کوتاه جذاب و خوشی که توسط امکانات،موقعیتها و یا حتی آدمهایی بوجود اومدن که بعد از اون تحمل زندگی قبل رو برامون سخت کردن.
 آدمها تو چنین شرایطی دو دسته هستن.یه عده با واقعیت کنار میان و رو به جلو حرکت میکنن و عده ای دیگه مثل شخصیت داستان شنل کم میارن و… 
شنل،داستان این لذت ها و وابستگیهای زودگذره
شنل نماد آرزوها و دستاوردهای فانی دنیوی و دلبستگی ما آدمها به اونهاست.
دلبستگیهایی که شاید حتی بعد از مرگ هم مارو رها نکنن،اگر روح خودمون و ظرفیتهای وجودی خودمون رو توسعه نداده باشیم!

پ.ن:چقدر این ادبیات روسیه انسان شناسیش قویه
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.