یادداشت محمد مهدی شاطری

        نمی دانم چرا اما موقع خواندن قیدار ، من او و داستان سیستان امیرخانی گرمایی (بر) خودم حس کردم. 
این گرما از جنس استعاره ویا شاعرگونه نبود بلکه به معنای واقعی کلمه احساس می شد.

بهتر بگویم ؛ انگار من در آنجا حضور دارم و آنجا صاحب گرمای ملایمی است و این گرما را با من شریک می شود.
......
اگر من را در یک زندان حبس کنند و اجازه دهند با خودم ۲۰ کتابی که قبلا خوانده ام را ببرم (که به نظر می رسد واقعا به همچین اتفاقی نیاز دارم) قطعا یکی از آن کتاب ها "قیدار" است که می توانم بارها و بارها آن را بخوانم و باز در آن نکته ای جدید کشف کرده و یادبگیرم.
....
نصیحتی که معمولا به افراد جوانمرد و دلسوز می کنند این است که ؛
بهتر است از ((آن ور بوم)) نیفتی و خیلی افراط در لطف کردن و دلسوز بودن برای دیگران نکنی!

اما انگار قیدار خیلی مایل به پایبند بودن به این نصیحت نیست.
و این ویژگی او را برای من جذاب تر می کند.
زمانی که تاوان خوبی هایت را می دهی و باز به همان مسیر سابق را ...
......
قیدار برای  من ثروتمندی است که لیاقت داشتن پول فراتر از نیاز خود را دارد.


      
58

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.