یادداشت زهرابیات
در وهله ی اول باید بگم داستایوفسکی نه یه نویسنده که یه روانشناسه.. اینو تو مکالمات بین سویدریگایلف و رودیون و همچنین پورفیری و راسکلنیکوف بطور جزئی درک کردم.. در خلق تصاویر و صحنه ها و جزئی ترین حالات، چقدر مهارت داشت و اینکه هر شخصیتی که بوجود آورده بود قشششنگ بهش پرداخته بود، من اینو دوست داشتم.. در کنار اینها موقعی که در مورد موضوعات سوسیالیستی صحبت میکرد جامعه شناس میشد.. و گاهی در لابلای اتفاقات، گریزی میزد به فلسفه و وجود..در به تصویر کشیدن چالش و تضاد درونی راسکلنیکوف در روند داستان موفق بود.. جوونی که به ظاهر برای فقر و سرخوردگی از بازی روزگار ، اما در باطن برای نجات و پالایش جامعه از وجود آدم های بد( حتی شده نابود کردن یکی از اونها در جهت اهداف والا) دست به جنایت زد.. اما زیر بار فشار اون، عنان از کف داد، جنون و پارانویا رو در حد اعلا تجربه کرد و به ورطه ی نابودی کشوند خودشو.. یادمه در خلال داستان میگفت برگزیدگان و خواص میتونن دست به جنایت بزنند چون عادی نیستن و سر آخر متوجه شد که خودش از اون دسته آدم های معمولیِ که حتی تحمل عذاب وجدان های خودش رو دیگه نداشت..رودیون در ابتدا جز کسایی بود که هدف براش وسیله رو توجیه میکرد ولی خب بعدش بقول خود داستایوفسکی دچار تجدید حیات تدریجی شد.. سر آخر اما پیام خوشی برام داشت.. گاهی آدم فکر میکنه با یه جنایت میشه انسانهایی رو نجات داد، اما گاهی مثل سونیا با عشق و فداکاری میشه اینکار رو کرد.. و کاری که سونیا با رودیون کرد همین بود.. سونیا مظهر بخشش و سخاوت در عشق و فداکاری بود.. رازومیخین مظهر رفیق و رفاقت بود، و دونیا مظهر دختری فداکار و محکم و دوست داشتنی..پترویچ و امثال اون تو این دنیا فساد به بار میارن و من میگم صد رحمت به سویدریگایلف.. حداقل خودش میدونست با خودش چند چنده.. فضای کتاب پر از التهاب و البته روندی کشدار داشت و فکر کن این التهاب هم به همین موازات کشدار شده بود،حداقل برای من.. خدا روشکر که پایان کتاب خوش بود وگرنه همین طور تموم میشد تموم اون التهاب در وجودم می موند.. در طول داستان با خودم فکر میکردم که در اون سالهای روسیه چققد سختی وجود داشته و الان گذر کردن از بخشی از اون.. کوچه به کوچه با فقر مردمی که هنوز هم میشه در جای جای دنیا دید نمونه شون رو، همراه شدم و همین ها بود که من رو مضطرب میکرد و به فکر میبرد.. در هر صورت کتابی بود که از خوندنش پشیمون نیستم و ان شالله از کتابهای بعدی داستایوفسکی هم خواهم خوند
30
(0/1000)
روشنا
1402/05/19
0