یادداشت
1403/9/21
از کودکی در سرمان زدهاند که چرا اینقدر ازین شاخه به آن شاخه میپری؟ چرا یک حوزه کاری را انتخاب نمیکنی که در آن استاد شوی؟ شدی دریایی با عمق یک سانت! همه کاره و هیچ کاره! به نظر شما کدام درست است؟ تخصصگرایی یا کلگرایی؟ عمق یا وسعت؟ رسانههای عمومی داستان نوآوریها و خودیابی ها را مانند سفری با نظم و قاعده از نقطه الف به نقطه ب تعریف میکنند. مواردی چون روابتهای الهام بخش از مسیری که ورزشکاران نخبه طی کردهاند سرراست و ساده به نظر میرسد، اما این داستان ها معمولا با بررسی عمیق یا با گذشت زمان پیچیده تر و نا خوشایندتر میشوند. این اندیشه جذاب است، چرا که نسخهای آماده و منظم، با اطمینان و کارایی بالا تجویز میکند. این کتاب با داستانهایی واقعی از زندگی انسانهای بزرگ و تاثیرگذار به شما میگوید که برای قهرمان، هنرمند و برنده جایزه نوبل شدن نیاز به متخصص شدن سریع و عمیق ندارید و نگاه شما را به سمت یک دنیای جدید باز میکند و تمام عقایدِ بدون منطق ِافرادی که داستانهایی شبیه به قانون 10 هزار ساعت تمرین تا موفقیت را تنها راه موفقیت میدانند، با نمونههایی مشهود زیر سوال میبرد. دیوید اِپستین نویسنده کتاب گستره با مثالهایی واقعی به شما میگوید که دریچه نگاه افراد جنرالیست بسیار بزرگتر از افراد تخصصگرا است و آنها روشهایی بهتر برای حل مسائل نسبت به افرادِ عمیق دارند. دین کیث سایمنتن، پژوهشگر خلاقیت، نشاندادهاست که مبتکران برجسته هرچه آثار بیشتری تولید میکنند چیزهای به درد نخور بیشتری بینشان پیدا میشود و شانسشان برای دستیابی به یک موفقیت خارق العاده بالاتر میرود. ادیسون بیش از هزار اختراع داشت که بیشترشان کاملاً به درد نخور بودند و بارها رد شده بودند. درست است که لشکر شکست خوردهای از اختراعات داشت اما موفقیتهایش، از جمله لامپ روشنایی که به تولید انبوه رسید، دستگاه صدانگار و دستگاه پیش تولید پروژکتور فیلم، بسیار بنیادی و مهم بودند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.