یادداشت رعنا حشمتی

پاتوق ها
        اول از همه بگم که واقعا خوندنش خیلی خیلی دلپذیر بود. و دوستش داشتم.
و در حین کتاب هی و هی با اسمش حال می‌کردم.
بیست سی فصل/قسمت داره کتاب که اسم هرکدوم یه مکان، یه پاتوق، یه جاییه که نویسنده زمانی رو اونجا گذرونده یا همچی حالی. و بعد،‌ انگار خودکار رو برداشته و حال و احوالش در اونجا رو نوشته. شبیه برش‌هایی از زندگی.
مدل مورد علاقه و خاصی از نوشتن بود که خودمم دوست دارم امتحانش کنم. بی‌تکلف، راحت، شبیه خاطره،‌ ولی متفاوت با اون. و دلم می‌خواد این نوشته‌ها رو از زبون آدم‌های موردعلاقه‌م هم بشنوم. یعنی اونا هم همه‌شون همچی کتابی بنویسن و من بخونم. :)) همین الان صدای همه‌شونو می‌شنوم که یک‌صدا می‌گن: چشم عباس‌آقا!
خلاصه که لطیف و زیبا بود و مناسب خوندن تو مترو، راه یا وقت‌های سوخته. چون هر فصل/قسمتش دو سه صفحه‌ست و گرچه هرازگاهی پیوستگی داره، ولی از هم جدان.
      
33

49

(0/1000)

نظرات

چشم عباس آقا! (وی به خود می‌گیرد.)
3

0

ممنونم چون شما پررنگ‌ترینِ این آدما بودین. و این کتابم میخوام بهتون هدیه بدم لطفا نداشته باشین. 😁 

0

چشم عباس آقا - ۲
[انجمن به‌خود‌بگیران مقیم مرکز] 

0

خوشم میاد که دقیقا همونایی که باید به خودشون بگیرن دارن می‌گیرن. :>>>> لبخند رضایت زیاد.  
 @Leili_beheshty 

0

آخ‌جون آخ‌جون😍😍

1