یادداشت معصومه السادات صدری
1403/11/26
. "بازی کثیف" همینگوی خوانی، بازی کثیفی بود که زهره دلجو شروع کرد. متنی برایش فرستادم که نظرشان را بگوید. رویش نشد بگوید مصخرف است و گفت:" داستان زیاد بخوون. همینگوی، داستان های کوتاه همینگوی خوبه" همینگوی ساده می نویسد آنقدر ساده که هر وقت میخوانی احساس می کنی اگر آنقدر ساده می شود نوشت و داستان گفت چرا من ننویسم؟ شاید نسخه وطنی اش بشود چیزی در مایه های جلال آل احمد خودمان. اگر این کتاب را با صداقت بخواهم توصیف کنم باید بگویم هنوز خودم هم نفهمیدم در مورد چه بود. یعنی دقیقا در مورد چه بود.. این که از جنگ های داخلی اسپانیا می گفت و خود همینگوی هم به عنوان خبرنگار در این جنگ حضور داشت فرع ماجراست.. اصلش را هنوز متوجه نشدم! راستی کتاب یک جا بدردم خورد. آنجا که استاد رو به جمعیت کرد و گفت:" کتاب چه خواندید؟ این آخری ها...جدیدا چه خواندید؟ " ذهنم مثل همیشه از اطلاعات خالی کرد و سریع دست به دامان طاقچه شدم ببینم چه خواندم؟ به جو جلسه می آمد که اسم همینگوی پر طمطراق باشد و بشوی نور چشمی استاد. تا من کتاب را پیدا کنم استاد شاکی شد و گفت:" کتاب که نمی خوانید، فیلم هم که نمی بیند فقط بلدید کارگاه شرکت کنید." گفتم:" استاد همینگوی..من تانک و پروانه اش را خوانده ام." آرزو کردم نپرسید در مورد چیست و راجع بهش صحبت کن. آورده ی این گفتنم چه بود؟ هیچ، استاد هر وقت می خواست کنایه ایی بزند یک دستی می کشید روی سر من و می گفت":مثلا کسانی که همینگوی خوانده اند ... " راستی وجه تسمیه کتاب چیست؟ چرا اسمش پروانه و تانک است؟ بخشی از کتاب:همه چی نایاب، از جمله توتون و صبر مردم. #همینگوی #کتاب_خواندم .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.