معرفی کتاب پروانه و تانک اثر ارنست همینگوی مترجم رضا قیصریه

پروانه و تانک

پروانه و تانک

ارنست همینگوی و 1 نفر دیگر
4.0
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

6

ناشر
اتفاق
شابک
9786009693733
تعداد صفحات
138
تاریخ انتشار
1316/10/11

توضیحات

        آغاز جنگ های داخلی اسپانیا مصادف بود با اوج قدرت نازی (فاشیسم) در اروپا؛ و مخالفان که دنبال فرصت می گشتند، اسپانیا را مکان مناسبی برای اولین رویارویی با آن یافتند. درگیری های داخلی اسپانیا، به دنبال پیروزی جمهوری خواهان و تشکل فرانکیست ها و بین المللی شدن مسأله ی اسپانیا، شرایط لازم برای این امر را فراهم آورد. بریگادهای بین المللی به کمک جمهوری خواهان شتافتند و آلمان نازی با نیروی هوایی اش و ایتالیای فاشیست با گردان پیاده نظام به یاری فرانکیست ها آمدند.در میان خیل روزنامه نگاران و گزرش گران آن دوره که هرکسی به ظن خود مطلبی می نوشت. ارنست همینگوی هم بود، با همان ژرف اندیشی همیشگی خود در ترسیم انسان ها و حوادث.به هنگام جنگ های داخلی اسپانیا و در ۱۹۳۶ و ۱۹۳۹، ارنست همینگوی، به عنوان خبرنگار جنگی خبرگزاری NANA و هم چنین به عنوان مشاور کارگردان صحنه های جنگ فیلمی مستند به نام خاک اسپانیا که یوریس ایونس سرگرم ساخت آن بود، چهاربار به اسپانیا سفر کرد و ماه هایی در این سرزمین گذراند. داستان های جنگ اسپانیا و یک نمایش نامه به نام ستون پنجم اولین ثمره ی ادبی این تجربه ی شخصی او در جبهه های مختلف اسپانیاست که در هتل فلوریدا، اقامتگاه وی در مادرید، نوشته شده است. همینگوی در این داستان ها از وضعیت غریبی روایت می کند که در عین واقعی بودن، غیرواقعی به نظر می رسد.
      

لیست‌های مرتبط به پروانه و تانک

خنده سرخسفر به انتهای شبدر جبهه  غرب خبری نیست

ادبیات ضدجنگ

52 کتاب

قرار است وجود خود را بفروشم. قرار است نیست شوم، غرق در شومی و پلیدیِ جنگ. می‌خواهم خود را فدا کنم. از وجودم چیزی نخواهد ماند. نمی‌دانم این کار را چرا انجام می‌دهم، می‌دانم وجودم زخم خواهد دید. شاید زخمش هیچگاه التیام نیابد. اما انجامش می‌دهم. چرا؟ ضروری است؟ برای روحم تحمل این زجرِ مطالعه‌ٔ ادبیات ضدجنگ ضروری شده است. چرا؟ معمولا شرح علتِ امورِ ضروری کارِ سختی است. علتی ندارم برایش. توجه‌ام به آن جلب شده است، قوای ذهن‌ام را اشغال کرده است و وجودم معطوف به آن شده است. پس انجامش می‌دهم و زجر می‌کشم. اینجا لیستِ آثار ادبیات ضدجنگی که پیدا کرده ام را قرار می‌دهم (مشخصا ترجمه‌ها و آثار فارسی را. چون هدفم فهم جامعهٔ ایران است). حتما برای هرکدام از این کتاب‌ها که بخوانم، مرور خواهم نوشت و سعی خواهم کرد تکه تکه تصویرِ کلیِ ادبیات ضدجنگی را که می‌خواهم معطوف به فهمِ جامعهٔ ایران باشد را تکمیل کنم. اصلا ادعا چیه؟ باور دارم که ادبیات تصویری از جامعه را نشان می‌دهد، این بدان معنا نیست که تصویرِ تمام جامعه در ادبیات منعکس می‌شود (هیچ اثر و روایتی نمی‌تواند همه‌چی را به تمامه در خود بازنمایی کند) و این گزاره بدان معنا نیز نیست که ادبیات چیزی جز بازنمایی جامعه نیست، یعنی کارکردهای دیگری نیز برای متنِ ادبی قابل تصور است. در کنار این، باور ندارم که برای فهمِ جامعه نوعی متن‌بسندگیِ ادبیات‌پایه مکفی و از قضی حتی ممکن است؛ یعنی ادبیات مفری برای فکر در باب جامعه است و فهمِ جامعه طبیعتا و قطعا منحصر در متنِ ادبی نیست. پس، متنِ ادبی به فراتر از خود (تاریخ و جامعه) ارجاع دارد و از این حیث منطقی است که برای فهمِ جامعه بتوانیم ادبیات را فراخوانی کنیم. در این لیست، که تا اینجا بدونِ جست‌وجوی روشمند و صرفا با پرسان پرسان گشتن، سرچرخاندن و بُر خوردن میانِ کتاب‌ها تشکیل شده است، سعی کردم به جوانب مختلفِ چیزی که بهش "ادبیات ضدجنگ" می‌گیم توجه داشته باشم. در نهایت هیچ ادعایی ندارم و با تمام وجود گشوده هستم به هر اتفاقی که در این مسیر بیافتد. هیچ چیز را مفروض نخواهم گرفت جز اینکه "جنگ سراسر پلیدی است و چیزی در جنگ پرتویی از روشنایی ندارد." این لیست را بسیار ادیت/ویرایش خواهم کرد. حتما اگه نکته‌ای هست، اثری را جا انداخته ام، اثری را به اشتباه در لیست قرار داده و خلاصه هرچه بود خیلی خوشحالم می‌کنید بهم اطلاع بدید. اگر در این مسیر به هر کدام از کتاب‌ها رسیدم که دوست داشتید همخوانی کنیم، البته باید جدی و ضربتی باشید، بهم خبر بدید. شاید بتونیم هماهنگ کنیم و هم‌فهمی کنیم با کتاب‌ها. جا دارد از همهٔ کسانی که در مورد این دغدغه باهاشون حرف زدم و توی پیدا کردن آثار بهم کمک کردن تشکر کنم. مشخصا از علی آقای عقیلی‌نسب عزیز که واقعا زیادی کمکم کرد. دمت‌گرم مرد 🙏✌️ پی‌نوشت: لیست ابتدایی است و هرچی ایراد است برگردهٔ منه و حتما بهم اطلاع بدید. خوشحال می‌شم.

53

یادداشت‌ها

          .

"بازی کثیف"

همینگوی خوانی، بازی کثیفی بود که زهره دلجو شروع کرد.
متنی برایش فرستادم که نظرشان را بگوید. رویش نشد بگوید مصخرف است و گفت:" داستان زیاد بخوون. همینگوی، داستان های کوتاه همینگوی خوبه"
همینگوی ساده می نویسد آنقدر ساده که هر وقت می‌خوانی احساس می کنی اگر آنقدر ساده می شود نوشت و داستان گفت چرا من ننویسم؟ شاید نسخه وطنی اش بشود چیزی در مایه های جلال آل احمد خودمان. 
اگر این کتاب را با صداقت بخواهم توصیف کنم باید بگویم هنوز خودم هم نفهمیدم در مورد چه بود. یعنی دقیقا در مورد چه بود.. 
این که از جنگ های داخلی اسپانیا می گفت و خود همینگوی هم به عنوان خبرنگار در این جنگ حضور داشت فرع ماجراست.. اصلش را هنوز متوجه نشدم! 

راستی کتاب یک جا بدردم خورد. آنجا که استاد رو به جمعیت کرد و گفت:" کتاب چه خواندید؟ این آخری ها...جدیدا چه خواندید؟ "
ذهنم مثل همیشه از اطلاعات خالی کرد و سریع دست به دامان طاقچه شدم ببینم چه خواندم؟ 
به جو جلسه می آمد که اسم همینگوی پر طمطراق باشد و بشوی نور چشمی استاد. تا من کتاب را پیدا کنم استاد شاکی شد و گفت:" کتاب که نمی خوانید، فیلم هم که نمی بیند فقط بلدید کارگاه شرکت کنید."
گفتم:" استاد همینگوی..من تانک و پروانه اش را خوانده ام."
آرزو کردم نپرسید در مورد چیست و راجع بهش صحبت کن. 
آورده ی این گفتنم چه بود؟ 
هیچ، استاد هر وقت می خواست کنایه ایی بزند یک دستی می کشید روی سر من و می گفت":مثلا کسانی که همینگوی خوانده اند ... "

راستی وجه تسمیه کتاب چیست؟ چرا اسمش پروانه و تانک است؟ 

بخشی از کتاب:همه چی نایاب، از جمله توتون و صبر مردم. 



#همینگوی
#کتاب_خواندم 
.
        

3