بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت نرگس سلطانی

                تقریبا یک ماه طول کشید تا این کتابو بخونم:" 
این کتاب طبق چیزی که توی مقدمه‌ش نوشته شده سومین شاهکار لئو تولستویه. 
داستان از این قراره که یک اشراف‌زاده‌ای به اسم نیلیدوف در حق یک دختر پاک و معصوم که خدمتکار بود نامردی می‌کنه و چند سال بعد که اتفاقی اونو می‌بینه به خاطر سرنوشت بدی که اون دختر دچارش شده متاثر می‌شه و از اونجایی که خودش رو مقصر می‌دونه تصمیم می‌گیره از زندگی اشرافیش دل بکنه و هر کاری از دستش برمیاد برای نجات اون دختر انجام بده و کتاب با جریان کمک‌هایی که این آقا در حق بینوایان و به خصوص اون دختر، می‌کنه ادامه پیدا می‌کنه. در واقع سیر تکاملی نیلیدوف رو از اون افکار مسموم که به اقتضای محیطی که توش بوده به سمت رستگاری، واضح شرح می‌ده. 

اولش که کتاب رو خوندم به خاطر قلم متکلفی که انتخاب کرده بود می‌خواستم ادامه‌ش ندم ولی خب چون کنجکاو قضیه‌ی نیلیدوف و کاترین بودم ادامه دادم هر چند آخر کتاب با مبهم گذاشتن سرنوشت این دو تا زد تو ذوقم.
این ترجمه‌ای که من ازش خوندم خیلی کتاب رو سنگین‌تر جلوه داده بود. البته خود قلم تولستوی هم ساده نبود اما مترجم خیلی از کلمات نادر استفاده کرده بود و من با خوندن همین کتاب فکر کنم نصف لغتنامه‌ی دهخدا رو شخم زدم:"
این کتاب از جهاتی شبیه بینوایان بود. از اونجا که تولستوی سعی کرده در قالب داستان تمام ظلمی که به طبقات محروم روسیه شده نشون بده اما خب از بسیاری جهات بینوایان بهتره. اولا اینکه قلم ویکتور هوگو رو واقعا دوست دارم اما قلم تولستوی چنگی به دل نمی‌زد و آنچنان جذبم نکرد‌. و اینکه داستانی که هوگو برای بینوایان انتخاب کرده بود دارای پیچیدگی‌های فوق‌العاده و جذابی بود اما داستان کتاب رستاخیز ساده و دم دستی بود. 
و اینکه طی داستان اومده بود افکار نیلیدوف رو به طور کامل شرح داده بود و گرچه تمام افکارش خیرخواهی و مثبت‌اندیشی بود مثلا اما من با خیلی‌هاش موافق نیستم. مثلا اینکه می‌گفت زمین‌های کشاورزی نباید اصلا خرید و فروش بشن و مالک داشته باشن! یا اینکه می‌گفت مجرمین رو نباید تو زندان نگه دارن. ببخشید پس باید چیکارشون کنن؟ و فکر می‌کنم خیلی تک‌بعدی به مسائل نگاه می‌کرد. 
از جهاتی قضایا و مفسدا و مسئول‌هاش دقیقا شبیه ایران بود.
و از اون جایی که اول کتاب گفته بود خود لئو تولستوی از طبقه‌ی اشراف بوده که دغدغه‌مند مردم شده و دلش خواسته یهو از اشرافیت فاصله بگیره، احساس می‌کنم بخش زیادی از افکار و شخصیت نیلیدوف رو شبیه خودش نوشته.
در آخر باید بگم اصلا این کتاب رو به کسی پیشنهاد نمی‌کنم مگر اینکه کسی باشه دلش بخواد کمی از گذشته‌ی روسیه در قالب داستان بخونه. 
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.