یادداشت لعیا عرب
1403/1/22
میراث اوریشا(فرزندان خون و استخوان) |تومی ادی امی پایان یک فانتزی که از دل واقعیت شکل گرفت! فرزندان خون و استخوان یک کتاب فانتزی قویه که شمارو توی داستان عمیق و بی رحمش و در عین حال سرشار از عشق غرق میکنه و گذر زمان با این کتاب بی معنی میشه. محور داستان دختر ۱۷ ساله ای به نام زیلی هست که مادر و هم قبیلهای هاش رو در یک حملهٔ بی رحمانه جلوی چشمانش وقتی که هنوز خیلی کوچیک بوده از دست داده و الان برای انتقام نفس میکشه و زندگی میکنه. ۴ تا شخصیت اصلی توی این کتاب داریم ؛ زیلی و زین ، اماری و اینان ، که هرکدوم دو به دو خواهر برادر هستن و هر کدوم به جز زین به طور نامنظم در فصل ها زاویه دید دارن.(کاش زین هم داشت!) شخصیت پردازی این کتاب خیلی قویه و شما اهداف و افکار و احساسات هر فرد رو میتونید با تمام وجود حس کنید جوری که انگار جلوی روتون درحال صحبت کردنه نه روی چند تا برگه کاغذ! روند داستان اصلا حوصلتونو سر نمیبره و قدم به قدم هیجان و عشق رو به همراه داره ، یکی از خوبی های خیلی بزرگ این کتاب فصل های کوتاه کوتاهش هست. و وای از فضاسازی این کتاب... جوری نویسنده با ظرافت و حوصله و به موقع (به جز فصل اول) فضا رو براتون شکل میده و اطلاعات رو در اختیارتون میزاره که یهو به خودتون میاین و میبیند با عمیق ترین حالت ممکن در حال خوندن هستید و پابهپای شخصیت ها در حال ماجراجویی! میشه گفت انمیز تو لاورزه پس نتیجه گیری میشه که باذوق زیاد همراهه! خلاصه که من با خوندن این کتاب خیلی کیف کردم ، خوندن این فانتزی قوی و جوندار بعد از مدتها میشه گفت یک موهبت بزرگ بود! پ.ن۱ : جوری تموم شد که داشتم به نویسنده بد و بیراه میگفتم که یادم افتاد جلد دوم هم پیشمه ولی همچنان داشتم ادامه میدادم چون نمیتونم تا فردا صبر کنمممم. پ.ن۲ : یادداشت نویسنده آخر کتاب خیلی حرف داره و لذت خوندن کتابو برام چندبرابر کرد. پ.ن۳ : خطر اسپویل کاش روند عاشق شدن اینان و زیلی یکمی با جزئیات تر و پخته تر بود.
(0/1000)
مُحیصا
1403/3/8
1