یادداشت
1402/8/19
4.1
35
کاش سریکتاب های عاشقانه ی کلاسیک هیچ وقت تموم نمی شدند. نکاتی که در مورد "ربکا" به نظر من اومدند: یکی از نکات جالبش برای من تغییر لحن شخصیت اول (که تا آخر کتاب اسمش رو نمی فهمیم ) بود. از حدود فصل دوم تا یک قسمتی از کتاب، لحن گوینده لحن یک آدم تازه وارد و خام و هراسان هست. اما لحن فصل اول و لحن کتاب از اونجایی که ماکس بهش میگه یک شبه بزرگ شدی، لحن دیگه ایه. این رو قبل از خوندن این جلمه متوجه میشید. لحنی که شما رو یاد فصل یک می اندازه. خیلی ناگهانی تمام شد. درست جایی که کشش داستان در اوج بود و منتظر ادامه اش بودم. برگشتم و یک بار دیگه قسمتی از فصل های اول رو دیدم تا مرور کنم که چه اتفاقی افتاد. به نظرم بی وفایی به بقیه ی کاراکتر ها بود که سرنوشت اون ها رو ندونیم. اما از طرفی سبکی از ترس و ابهام قصه بود. صحنه ها خنثی یا سرد و خاکستری اند. اما به نظرم ترسناک به اون شدت نبود. جدیت داستان در مقابل گرمای بقیه ی قصه های کلاسیک برای من تازگی داشت و طعم جدید و جالبی بود. تریلر فیلم هیچکاک و نتفلیکس رو دیدم. برداشتی که از شخصیت ها با توجه به کتاب کرده بودم شبیه برداشتم از تریلر فیلم نبود. تصمیم گرفتم فیلم اش رو نبینم. شاید کتاب نوجوان نباشه. البته همون طور که یکی از دوستان نوشته بودند نگارش اون تمیز و بدون جزئیات غیر ضروریه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.