یادداشت اعظم کابلی

        ادواردو آنیلی! شخصیتی که تا قبل از خواندن این کتاب می‌دانستم مسلمان بوده. همین. ولی الان برایم شخصیتی قابل ستایش است. البته شخصیتی مسلمان.

پای سیاست که در میان باشد دیگر نه فرزندی که خون‌‌ات در رگ‌هایش جریان دارد مهم است و نه جوان رعنایی که چند دهه شاهد رشد و قد کشیدنش بودی. با یک صحنه‌سازی به حجله‌ی مرگ می‌بری‌اش. و تمام. 

می‌توان میراث‌دار خانواده‌ای ثروتمند ایتالیایی بود که یک خانواده آنیلی باشد و یک اروپا. آنقدر ثروتمند که هفت نسل که هیچ، تمام نسل‌هایت غرق در پول و رفاه باشند ولی پشت پا بزنی به همه شان. از همه چیز بگذری تا خدای مسیح را بشناسی. مسلمان شوی و خانواده‌ات برای حفظ آبرویشان تو را در رسانه‌ها دیوانه خطاب کنند تا مبادا منافع یهود بازیچه یک تازه مسلمانی شود که از قضا پاره‌ تن‌شان! است.

داستان کتاب آنطور که گمان داشتم جذاب پیش نرفت و از یک جایی به بعد فقط می‌خواندم که کتاب تمام شود. به غیر از یک بازه‌ی کوتاه، تقریبا بقیه داستان یک سیر خطی را دنبال می‌کرد. با پایان یافتن کتاب به چند سوالی که در ذهنم تکرار می‌شدند پاسخی دریافت نکردم. ولی اواخر کتاب با خواندن چند جمله تلنگر خوردم. آیا من مسلمان تا به حال حداقل یک‌بار قرآن، کلام الهی را کامل به زبان مادری خوانده‌ام؟ آیا حاضرم شبیه ادواردو از پول و خانواده و عشق که هیچ، از جانم برای آرمان‌های دینم بگذرم؟ 
شاید بگویید بله، ولی نه سخت است. سخت است شخص اول کشورت باشی و خانواده‌ات در اروپا امپراطوری‌ای داشته باشند و مردم زیادی از جهان تو و خانواده‌ات را بشناسند ولی برای مظلومیت مردم فلسطین و مسلمانان محروم و مظلوم جهان تمام این‌ها را فدا کنی. و آخر با مرگ ساختگی بگویند خودکشی کرده! لعنت بر صهیونیست.
      
58

17

(0/1000)

نظرات

چقدر دوست دارم که یکی دو نمونه از اون سوالات بی‌پاسخ رو بدونم اعظم جانم.
1

0

فائزه‌جان حقیقتش دقیقا حضور ذهن ندارم🥺 

0