یادداشت سامان

سامان

سامان

1403/9/30

        جلد نخست خانواده تیبو از همه نظر خواندنی و جذاب و جالب بود.جلدی که از سه قسمت تشکیل شده بود.دو برادر به نام های آنتوان و ژاک با خصوصیات گوناگون هسته های اصلی داستان در جلد یک بودند.پرداخت شخصیت این دو و سایر شخصیتهای مهم کتاب خیلی خوب و منطقی از آب در اومده بود.از همون اول درگیر فضای داستان شدم و داستان کاملا منو مجذوب خودش کرده بود.ظاهرا داستان در مورد نوجوان ها و دنیای پر تلاطم و نا آرامشون سوژه خوبی برای نویسندگان میتونه باشه.در کتاب زندگی در پیش رو رومن گاری و همسایه ها نوشته احمد محمود هم،نویسندگان تونسته بودند با محوریت قرار دادن یک نوجوان داستان بسیار زیبایی رو خلق کنند.تمامی کارها و تصمیمات ژاک و پر شور بودنش جذابیت زیادی به قصه داده بود.در این اثر هم نویسنده برای خلق بهتر شخصیتها و درون اونها از واگویه های درونی اونها استفاده کرده بود که شخصا این مدل پرداخت به فکرهای درون شخصیتها و واکاوی اونها رو دوست دارم.یه چند جایی بود در داستان خیلی دوست داشتم،جایی که آنتوان با پدرش صحبت میکنه و به جای توجه به حرفهای پدرش غرق در تفکرات خودش بود و نویسنده خیلی خوب اون رو داشت نشون میداد.و جایی که آنتوان دختر بچه رو داشت عمل میکرد که هیجان بالایی داشت اون صفحات.عملی که البته منجر به آشنایی قشنگی برای آنتوان شد.
این نکته هم بگم جلد اول راحت خوان بود و میشه کتاب رو زودتر از تصور اولیه خوند.پیچیدگی ادبی نداره و ترجمه زنده یاد نجفی هم عالی،هر چند با کلمه یکتاپیراهن هیچوقت کنار نیومدم.. 
با شوق زیادی به سمت جلد دو میرم تا ببینم روژه مارتن دوگار چی برامون آماده کرده.امید که جلد دو و ادامه کتاب همینقدر و حتی بیشتر لذت بخش باشه.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.