یادداشت محمدامین اکبری
1403/5/4
به نام او به نظر من شاعر نوسرا برای اینکه بتواند شعرهای نوی ساختمندتر و بهنجارتری بگوید باید طبع کلاسیک داشته باشد نه اینکه فیالمثل غزلسرای چیرهدستی باشد یا رباعیات فوقالعادهای بگوید. بلکه از سرایش در وزن عروضی عاجز نباشد چنانکه خیلیها عاجزند و اتفاقا مدعی هستند که شاعر بزرگیند. مودب به شعرهای نواش بخصوص دفتر «عاشقانهای پسر نوح» معروف است. دومین کتابش ولی مجموعه غزلیست با نام «الفهای غلط» که در دهه 80 توسط نشر سوره مهر منتشر شد و نشان داد که مودب طبع کلاسیک هم دارد، هرچند که غزلها هم مثل شعرهای بیوزنش آوانگارد و ساختارشکنانه است و رویکرد کلاسیک ندارد، خلاصه او از پس این قالب دیرپای ادبیات فارسی برآمده است. غزلها تحت تاثیر همان جو نوگرایانه دهه هفتاد سروده شده و اگر بخواهیم از آن جریان جنگ یا گزیدهای فراهم آوریم بیشک چندین و چند شعرش را باید از همین دفتر انتخاب کنیم. برای مثال غزل «قفسه» که در انتهای یادداشت میآورم. خلاصه «الفهای غلط» همچنان خواندنی است اگر نخواندیدش حتما ابتیاع بفرمایید :) نشسته اند هزاران کتاب در قفسه زبون و ساکت و پر اضطراب، در قفسه یکی بزرگ تر از دیگران؛ قدیمی تر ملقّب اند به عالی جناب، در قفسه مراقبش دو سه گردن کلفت، دور و برش که تا تکان نخورد آب از آب در قفسه خزانه دار عددهای دولتش شده اند کتاب های درشتِ حساب در قفسه کتاب های مقدّس؛ کتاب های ملول خزیده اند به کنج ثواب در قفسه کتاب های اصول و فروع بیداری نشسته اند همه گیجِ خواب در قفسه نشسته اند دو زانو کتاب های دعا هزار وعده ی نامستجاب در قفسه کتاب فلسفه با ژستِ عاقلانه ی پوچ نشسته محکم و حاضر جواب در قفسه کتاب شعر دهن بسته است و توی دلش نخوانده مانده غزل های ناب در قفسه کتابخانه ی تاریک و پرده های عبوس هوای مرده ی بی آفتاب در قفسه کبوتر دل دفترچه های خاطره، خون شکسته بال و غریب و خراب در قفسه کپک زده رد دندان به نان خشک خیال کپک دمیده به بطری آب در قفسه غروب، سکته و سیگار روشن شاعر و رقص شعله و دود کباب در قفسه!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.