بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت سارا عاشوری

                یهو دلم رفت سمت اینکه برای «این سه زن» یادداشت بنویسم. 
این کتاب رو زمانی خوندم که از تنهایی و افسردگی کرونا امیدم برای لذت بردن از زندگی ناامید شده بود. توی کتابخونۀ مامان بارها دیده بودمش اما وقت نشده بود بخونمش. یه روز بهار که هوا خیلی خوب بود و خودم خونه بودم و دلم خیابون بزرگمهر و بلوار کشاورز، شروع کردم به خوندنش. همیشه تاریخ دوست داشتم اما تاریخ معاصر از حیث نزدیکی به زمان حال و جا موندن یادگاری‌های ریز و درشتش برام غریب‌تر و در عین حال ملموس‌تره.
داستان از کودتای ۱۲۹۹ شروع می‌شه و تا انقلاب پیش میاد. سه زنی که هر کدوم خانواده‌های به شدت متفاوت و قدرتمندی داشتن و سرنوشت پرفرازونشیبی؛ ایران تیمورتاش، مریم فیروز و اشرف پهلوی.
داستان نه خیلی داستان و نه خیلی مستنده. من شنیدم کتاب‌های بهنود صددرصد بر پایه واقعیت نیست ولی درصد مستند بودن اتفاقات، شخصیت‌ها و روایت این کتاب زیاده.
نمی‌دونم اصلا چی در مورد کتاب بگم. همه‌‌اش برای من لذت خالص بود. مخصوصا با عکس‌هایی که از اشخاص آورده بود.
داستان این سه زن به واسطۀ پدرانشون از ابتدا بهم‌ گره خورده و چرخ سرنوشت اون‌‌ها رو باهم دشمن می‌کنه.
من این کتاب رو نمی‌خوندم که تموم شه، بلکه دلم می‌خواست توی روایتش غرق بشم.
خیلی خیلی برام لذت‌بخش و عمیق بود و درد علاقۀ عجیبم به تاریخ معاصر رو تسکین می‌داد.

        
(0/1000)

نظرات

چقدر دلم خواست بخونمش.
2
اگه خواستی برات میارمش :* 
منم همینطور 
وای یادش به خیر  پانزده ساله بودم که خواندم .