یادداشت زهرا عباد

آرام جان
        #یادداشت_کتاب 
#آرام_جان
شهید محمد حسین حدادیان در جریان اغتشاشات دراویش گنابادی در زمستان سال ۹۶ شهید شد.

تنها جمله‌ای که درباره این شهید می‌دانستم همین بود. قسمت این بود که کتاب صوتی را در نوار ببینم و برای خودم پخش کنم. شروع کتاب که خاطرات مادر این شهید است، چنان جذاب بود که نفهمیدم چطور به انتهای کتاب رسیدم. بعدا دیدم کتاب چاپی را هم دارم ولی حیف که طرح جلد کتاب آنقدر معمولی و غیرخاص بود که هیچ وقت ترغیب نشدم آن را بخوانم. کاش ناشران ما یاد می‌گرفتند نام کتاب و تصویر جلد آن مساله بسیار مهمی است و برای آن بیشتر هزینه می‌کردند. حتی تصویر کتاب صوتی از تصویر کتاب اصلی جذابتر است و شاید همین باعث شد من کتاب را برای شنیدن انتخاب کنم.

شخصیت جذاب مادر شهید، شیطنت‌های او در کودکی، همسر شهید بودنش، همه باعث شد ریز به ریز اتفاقات کتاب، حتی قبل از به دنیا آمدن محمد حسین، برایم جذاب باشد. چه مقامی دارد این مادر که هم همسر اولش شهید شده است و هم مادر شهید است.

نکته جالب دیگر در این کتاب، هم نسل بودن شهید با ما است. اینکه ببینی کسی در همین دوره زمانه بزرگ شده باشد و به قول حاج قاسم، شهید زندگی کرده باشد و شهید شده باشد. مثل ما تفریحش رستوران رفتن باشد، گوشی آیفون داشته باشد، ساعت مارکدار هدیه بگیرد، عطرهای گران‌قیمت بزند، ولی باز هم شهید شود. آن هم نه شهید عادی، بلکه ارباًاربا شود... باز این نکته هم آنچنان برایم ملموس نبود تا اینکه سال ۱۴۰۱ بعد از دیدن فیلم‌های شهید آرمان، تازه فهمیدم بعضی از آدم‌ها چقدر می‌توانند از انسانیت دور شوند و با یک آدم دیگر اینگونه رفتار کنند...

      
14

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.