یادداشت آیدا کریمی
وای خدای من! در وصف این کتاب چی میتونم بگم؟! انقدر در طول خوندن کتاب حرص خوردم که نگم دیگه... تریشیا و ایتن شش ماه است ازدواج کردهاند و برای خرید خانهای خارج از شهر میروند اما برف زیاد آنهارا مجبور به ماندن در خانه میکند. در همان اوایل ورودشان متوجه حضور کسی درخانه میشوند و... این دومین کتابی بود که از این نویسنده خواندم و پیشنهاد میکنم کسانی که از این کتاب خوششون اومد حتما " بخش دی" را بخوانند و یا حتی برعکس. " هیچوقت دروغ نگو" اصلا خسته کننده نبود؛ حسی که در زمان خواندنش داشتم سرشار از لذت بود. از اون مدل کتابهاییِ که شمارو وادار میکنه از تمام کارهایتان بگذرید و هرچه زودتر به پایان و فهمیدن داستان نزدیک شوید. من وقتی به اواسط کتاب رسیدم درمورد پایان کتاب بوهایی به مشامم خورد اما هرگز نمیتوانستم به قطعیت بگویم که دقیقا همین اتفاقی که مدنظر من است می افتد یا نه! کتاب پر از بی عدالتی بود و خب فکر میکنم این کاملا با زندگی واقعی ما هماهنگی دارد. (اصلا من زبونم قاصره هرچی بگم اسپویل میشه باید خودتون این کتاب جنایی محشر رو بخونین.)
42
(0/1000)
مهرداد محمدی
1402/12/13
0