یادداشت رها بوستانی
1403/3/4
3.8
128
انگار خواب دیدم. یک خواب طولانی و آشفته. زیاد پیش میاومد آرزو کنم هرچه زودتر به پایان برسه. با اینحال دلتنگ این رویا خواهم شد. مطمئنم بعدها بارها و بارها بهش برمیگردم و هربار یک کشف تازه خواهم داشت. . یک قرن برای اعضای خانوادهی بوئندیا کافی نبود تا واقعا قادر بشن یکدیگر رو درک کنن. تکتک شخصیتهای کتاب به شکل منحصر به فردی منزویان. در طول کتاب مرگ میاد و میره، جنگ و سیاست انگار تنها واقعیتهایی هستن که به جادو آغشته نمیشن، شهوت و عشق مدام شکلهای تازه به خودشون میگیرن، اما تنهایی... تنهایی باقی میمونه. تنهاییِ زیرپوستی که گاهگاهی در یک پاراگراف یا دیالوگ خودی نشون میده و دوباره در بطن کتاب فرو میره و پنهان میشه...اما همیشه هست. با هر نوزاد جدید دوباره زاده میشه و وقتی شخصیتی میمیره، حجم تنهاییش رو پشت سر توی داستان باقی میذاره؛ تا شاید بعدا دوباره زنده بشه و بهش برگرده. هرچند که ملیکادس حتی در جهان مرگ هم از شر تنهایی خلاص نشد. هرچی باشه لابد یک تنهاییِ صدساله در کنار بقیه، بهتر از تنهایی انفرادی و ابدی در مرگه. مگه نه؟ خب، در این مورد ملیکادس بهتر میدونه :) پیچیدگی عجیب اتفاقات، اسمها و ماجراها نتونست تلخی و حقیقت تنهایی رو مدت زیادی از نظرم دور نگه داره. فکر میکنم احتمالا این همون چیزی بوده که گابریل گارسیا مارکز میخواسته متوجهش بشیم : ) و خب نبوغ حاضر در این کتاب به هیچ عنوان یک وجهی نیست. خوندنش خیلی زمان برد، که فکر میکنم طبیعی بود. ماجراهای زیادی در هر فصل اتفاق میوفتاد. هربار سوار قصهی یک شخصیت متفاوت میشی. یک خط داستانی مشخص که تو رو هدایت کنه در کار نیست. در نهایت بیاندازه لذت بردم و به وجد اومدم. چیکار کردی آقای مارکز؟ خودمم هنوز نمیدونم. راستش فکر نمیکردم بتونم چیزی درمورد این کتاب بنویسم، احساسات و افکارم دربارهی صد سال تنهایی توی سرم خیلی نامنظم و گرهخورده بودن. قطعا سالهای آینده تغییراتی اینجا میدم و چیزهایی کم و اضافه میکنم. تا اون زمان، چهار ستارهی کامل برای این رمان عجیب و دوستداشتنی از طرف رهای ۲۱ ساله به جا میذارم:
(0/1000)
نظرات
1403/3/5
عالی نوشتید. ممنون که نوشتید. یادم انداخت چه کتاب خوبی بود صد سال تنهایی. کتابهای خوبی که تو بیستویک سالگی خونده میشن هیچوقت از یاد آدم نمیرن. نقشاند در روح و جانمون.
1
1
1403/3/5
سلام و ممنون از یادداشت بسیار زیبا و کاملتون از کتاب ۱۰۰ سال تنهایی که یک رمان خاص حسوب میشه اول اینکه برام خیلی جالب بود یک دختر خانومی در سن ۲۱ سالگی اینقدر دقیق و موشکافانه به ابعاد مختلف این کتاب و عنصر اصلیش یعنی تنهایی پرداخته و واقعاً لذت بردم و از شما سپاسگزارم اما برخلاف شما من معتقدم این کتاب اونقدر که بولد شده و اونقدر که مورد ستایش قرار گرفته برای من جذابیت نداشت یک داستان و یک رمان بسیار خاص بود و نه یه شاهکار داستان دارای پیچیدگیهای زیادشخصیتهای بسیار و سرگردان بود ولی در عین حال روایت جذابی داشت ولی در مقایسه این کتاب با برادران کارامازوف باید بگم واقعاً اون کتاب و اون رمان یک شاهکاره پر از نکات فلسفی جملات قصار و هیجانی بسیار باز سپاسگزارم از لطف شما و یادداشتی که نگارش کردید
1
رها بوستانی
1403/3/6
0