یادداشت مجید اسطیری

                .
سال 93 به واسطه یک تکلیف دانشگاهی این کتاب ارزشمند دکتر #عبدالحسین_زرینکوب را خواندم و استفاده کردم. راستش فرازهای درخشانی از کتاب هست که دوست دارم حالا به آن اشاره کنم اما این فراز را به این خاطر برگزیدم که بگویم دکتر زرین کوب واقعا #تصوف را با خوبی ها و بدی هایش به تصویر کشیده و درباره آن حرف زده. 
البته مشخص است کسی که این کتاب را نوشته به تصوف تعلق خاطر دارد اما این تعلق خاطر مانع از آن نشده که کژی های مسیر #صوفیه را نشان دهد. به نظر بنده مهم ترین طنینی که از کتاب به گوش میرسد نقش اجتماعی مهم اهل تصوف است. در جامعه اسلامی پرقدرتی که برای اروپا گردن میکشد و ثروت فراوانی از گسترش قلمرو اسلام به مراکز حکومت سرازیر میشود حضور صوفیان پشت پا زده به حطام دنیا یک شعار بلند و یک قهقهه تمسخر این دنیاگرایی بوده است.
بخش پایانی کتاب «تصوف در ترازو» نام دارد که پیشنهاد میکنم چند سطری از آن را بخوانیم:
در واقع بین صوفیه در تمام ادوار هم ساده لوحان بسیار بوده اند هم شیادان. ازین رو در میان آنها میدان دعوی فراخ شده است و مدعیان و منکران بسیار. کسانی از مشایخ مدعی بوده اند که صحبت خضر را درک کرده اند بعضی هم قرنها بعد از هجرت سخن از ملاقات با پیغمبر رانده اند. برخی حتی دعوی داشته اند که با صحابه رسول ملاقات کرده اند. دعوی بابارتن هندی که در قرن هفتم هجری پدید آمد و خود را از بقایای اصحاب پیغمبر میخواند در بین ساده لوحان صوفیه مقبول واقع شد و برای زیارت او کسانی از جاهای دوردست مثلا از سمرقند راه دیار هند را پیش گرفتند. این بابارتن مدعی شیادی بود اما خوش باوری و ساده دلی صوفیه و عوام اینگونه کسان را در دعاوی غریب خوش دلیر میکرد. 
سیدی اسماعیل از مشایخ سلسله بدوی مدعی بوده است که از لوح محفوظ خبردارد و گاه پیشگوئیهایی میکرده است یا ادعای آنکه در لوح محفوظ چنین و چنان دیده ام. بعضی دیگر از شیوخ همین سلسله مدعی بوده اند که با شیخ خود از ورای قبرسخن گفته اند و از ضریح او جواب سئوالات خویش را شنیده اند . شیخ مجدالدین بغدادی مکرر از ملاقات خویش با پیغمبر و گفت و شنودهایی که با او داشته است سخن رانده است!
این هم به بهانه سالگرد درگذشت درکتر زرین کوب
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.