یادداشت حمیده کاظمی
1403/9/11
« عایده» کتابیست خوشخوان و حدودا 250 صفحهای. نویسندهاش خیلی خیلی محکم دست میدهد. قسمتم نشد توی رونمایی کتاب شرکت کنم ولی فردایش، نویسنده و عایده را چند دقیقهای ملاقات کردم. من کتاب را یک روزه خواندم یعنی یک شب تا صبح. نزدیک اذان صبح که کتاب تمام شد هر چه منتظر بویِخوش شدم چیزی احساس نکردم. چشمهایم پف کردهبود آنقدر گریه کردم. کتاب در چهارده فصل تنظیم شده و منطق توزیع محتوا در آن کاملا رعایت شده است. نویسنده خیلی خوب از پسِ این کار برآمده و البته کشش کافی برای کشاندن خواننده، تا انتهای آن، بعد از دو سه فصل را هم دارد. اول که کتاب را شروع کردم انتظار داشتم با روایتی داستانی همراه با چند راوی مواجه شَوَم، چون عنوان کتاب را خوب نخوانده بودم؛ خاطرات عایده سرور مادر شهیدِ حزب الله علی عباس اسماعیل، جلوتر که رفتم با مجموعه خاطراتی مواجه شدم که چینشِ خوبِ آنها این انتظار را در من ایجاد کرد. به نظرم «تافکا، دختر مهربان همسایه..» انتخاب خوبی برای شروع نبود چون تا آخر و همین الآن، به سوالاتی که در زمینه تافکا در ذهن خواننده ایجاد شده جوابی داده نمیشود و چیزی که از تافکا دستمان را میگیرد همان پاراگراف اول است. من اگر میخواستم بنویسم از همان 5 سالگی عایده و افتادن موشک توی خانهشان شروع میکردم یا از خوابی که دو ماه قبلش دیده بود. به نظرم اوج کتاب، فصل دوازدم بود که از شهادت علی گفته و صحبت هایی که قبل از شهادت با مادرش، عایده میکند. با خواندن این کتاب، صبرِ زیادی که از جانب خدا به عایده میدهند کاملا احساس میشود و هر مادری به حال عایده غبطه میخورد. اگر بخواهم یک جمله از کتاب را برای خودم پررنگ کنم این جملهی شهید است: « آن کسی که باعث میشود به حضرت زهرا سلام کنی منم نه محمدعلی! » به جز یکی دو مورد، بیشتر تکرار خاطرات، در تدوین متن ندیدم. کتاب که تمام شد اطلاعاتم در مورد لبنان، جنگهای آن، اقلیم و سبک زندگی مردمش هم بیشتر شد و تنظیم خوبِ زیرنویس صفحات و دقت نظر روی آنها باعث میشود خواننده تحلیل تاریخی هم داشته باشد و به نظرم این خیلی خوب است که با وجود کراماتِ زیاد شهید، نویسنده تنها با احساسات خواننده بازی نکرده و درام و محتوا را درهم تنیده. دوست داشتم در مورد حجِ عایده و عباس و حتی کرامت شهید در موردِ حج نیابتی خودش هم، بیشتر بدانم؛ اما نویسنده بدجنسی کرده و هیچ توضیحی در این موارد ننوشته و فقط ماجرای حج مادربزرگ عایده را تعریف کرده است. کتاب در مورد حاضر جوابی عایده خیلی خوب مثال زده و خواننده حتی ضرب آهنگ صدای عایده را هم احساس میکند و آوردن بعضی کلمات عربی داخل متن هوشمندی نویسنده را میرساند، هرچند که برگردانِ بعضی قسمت ها به فارسی خیلی خوب انجام نشده مثل عبارت« صحنههایی از ظلم اسرائیلی ها» یا «حقیقتهای دور و برم» و به نظرم نویسنده همانقدر که در مورد عایده خوب مثال زده و نقل قول آورده در مورد علی و شوخ و شنگ بودنش برای خواننده مثالهای خوبی نیاورده و بیشتر گفته تا نشان دَهد. من طنزِ کلام علی را در وصیتنامه، وقتی در مورد موتورش سفارش میکند لمس کردم و نه در فصلهای کتاب. در مورد مادرِ عایده هم بگویم جایی که هستههای خرما را برای عباس جدا کرده بود واقعا دوستداشتم ولی جایی که موهای عایده را کشید واقعا سرم تیر کشید، من اگر جای نویسنده بودم عکسی از مادرش در انتهای کتاب نمیآوردم؛ به جایش برای جذبِ جوانها، از عکسهای علی و مدل موهای جذابش بیشتر انتخاب میکردم؛ البته جای عکسِ تکی ذوالفقارِ خونی هم انتهای کتاب خیلی خالیست. بعضی صفحات کتاب رمزینههایی دارد که با اسکن آنها میتوان سرود گوش داد و حتی فیلم دید؛ و به نظرم این فرامتنها خواننده را موقع خواندن حسابی به وجد میآورد. در کل، خواندنِ کتاب عایده را به همه پیشنهاد میکنم. از این کتاب میشود هم فیلم ساخت و هم داستانها نوشت. میتوان با این کتاب به لبنان رفت، سوار بنزِ ابوجمیل شد و دوازده ساعت جاده را احساس کرد. میتوان اسم غذاهای لبنانی را یاد گرفت و پُخت. مهمتر از همه، میتوان در وجودِ یک مادر شهید نفس کشید و احساس افتخار کرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.