یادداشت علی راد
1403/6/14
3.8
42
«هر یوسفی که به قعر چاه بیوفتد بالا کشیده نمیشود» دیلماج داستان خودمونه! داستان شکست خوردن های سر بزنگاه، داستان بازی خوردن های پیاپی از دنیا. نویسنده تاریخ رو با تخیلش اونچنان پیوند زده که تشخیصش در بعضی اوقات سخته. سبک و جریانی که در رمان در حرکت بود برای من تازگی داشت و بسیار خوب ، هم تاریخ خواندیم هم زندگی خودمان را.... داستان یوسفی که به قعر چاه می افتد اما در همان چاه باقی میماند. کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود یک نفر باید زلیخا را بیندازد به چاه آدمیزادست و عشق و دل به هرکاری زدن آدم است و سیب خوردن، آدم است و اشتباه
(0/1000)
نظرات
1403/6/14
داستان درمورد دیلماجه که جایی که درس خوانده با محمدعلی فروغی یکیست و رفیق شفیقش هم او است و داستان عشق و عاشقی دیلماج و سفرش به خارج و عاقبت نامعلومشه.همه این قسمت شخصیتی است پرداخته ذهن نویسنده که جریان های تاریخی مختلف به داستان دیلماج متصل میشه و ما شاهد دو روایت هستیم:۱) تاریخی ۲) زندگی دیلماج که شبیه زندگی های بسیاری از ما هاست
1
علی راد
1403/6/14
0