دیلماج
در حال خواندن
8
خواندهام
130
خواهم خواند
66
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب میباشد.
میرزا یوسف خان مستوفی مشهور به دیلماج در تاریخ چهره ی ناشناخته و رازآلودی است. عده ای تحسین و تمجیدش کرده اند: از آن دسته دلباختگان وطن بود که در راه حصول آزادی و پیشرفت مدنیت ایران سر از پا نمی شناخت و عده ای خوار و خفیفش داشته اند: «خیانتی نبود که نکرد و رذالتی نبود که بروز نداد.» اما این چهره ی پیچیده، در زندگی نامه ی خود نوشته اش بسیار بسیط و ساده است: «لکه ای بودم در آیینه ی وجود. به جا خواهم ماند یا نه، خود نمی دانم. اگر بمانم از این پس هر که به قصد دیدار خود در این آیینه نظر کند، یوسف دیلماج را خواهد دید.» حمیدرضا شاه آبادی در رمان خود، دیلماج، شخصیت ها و حوادثی آفریده است که همه نام و رنگی از تاریخ و واقعیت دارند اما هیچ یک واقعی نیستند.
بریدۀ کتابهای مرتبط به دیلماج
نمایش همهلیستهای مرتبط به دیلماج
پستهای مرتبط به دیلماج
یادداشتهای مرتبط به دیلماج
1401/3/22
8
1402/2/18
26
1401/12/26
1
1402/11/9
1
1402/3/25
1
1402/1/30
1
1401/12/28
38
1402/2/2
خب بعد از چندروز اومدم ریویوی دیلماج رو بنویسم. خیلی خودمونی:)) اول بگم دیلماج یعنی مترجم. کتاب درباره یه شخصیت خیالی به نام میرزایوسفخانمستوفی عه که حول و حوش ایام مشروطه، مترجم دربار قاجار بوده. یه آدم دیندار و آزادیخواه که فراز و فرود زیادی تو زندگیش داشته و بعدها درگیر مسائل سیاسی میشه و ناگزیر راهی فرنگ میشه، کمکم تغییراتی تو تفکراتش ایجاد میشه و حتی وارد لژ فراماسونری میشه و جنایاتی هم ازش سر میزنه. اینا که گفتم اسپویل نیس تو همون چندصفحه اول کتاب بهش اشاره میشه و بعدها بیشتر راجع بهش توضیح داده میشه. من شیوه روایت داستان رو پسندیدم. داستان اینجوری شروع میشه که یه نویسندهای تصمیم میگیره راجع به دیلماج که شخصیت مبهم و مرموزی در طول تاریخ داشته، کتابی بنویسه منتها انتشاراتی که قراره چاپش کنه بنابهدلایلی کتابو رد میکنه. بعد کمکم خود داستان شروع میشه و ما زندگینامه مختصری از دیلماج رو میخونیم. گاهی از زبان نویسنده مذکور که بیطرفانه هرچی از دیلماج میدونسته نوشته و گاهی هم از زبان خود دیلماج درباره اتفاقاتی که براش افتاده میخونیم که این بخشها خیلی خوندنی و جذابن اما من دوست داشتم کتاب کمی طولانیتر باشه، آخراش یکم تندتند پیش رفت. ولی از پایانش راضی بودم. من با شخصیت دیلماج خیلی همذاتپنداری کردم. فهمیدمش. دلم هم براش سوخت. اینکه یه نفر چطوری میتونه صد و هشتاد درجه تغییر کنه و وقتی متوجه اشتباهاتش میشه که کار از کار گذشته. اینکه حرکت در مسیر آزادی و عدالت چقدر حواسجمعی و احتیاط میطلبه. اینکه چقدر وحشتناکه تو به کسایی اعتماد کنی که بهت دروغ میگن و فقط بهخاطر اهدافشون بهت نزدیک شدن و.. درکل کتاب جالبی بود و خوشحالم که یه ژانر جدید (هیستوریکال فیکشن/تاریخی تخیلی) به موردعلاقههام اضافه شد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
8
1402/5/29
2
1402/10/8
1
1403/1/20
8
1400/11/5
4