یادداشت آریانا سلطانی

        .
حصار و سگ‌های پدرم
نوشته شیرزاد حسن
ترجمه مریوان حلبچه‌ای
.
«هرکسی از این حصار راضی نیست، برود. من خوب می‌دانم بیرون از اینجا چه بر سرشان می‌آید. اگر حکمت من نبود، این حصار تا حالا ویران شده بود. جای انگشتان من روی هر آجرش پیداست. تمام مصالح آن را خود به دوش کشیده‌ام. چنان رنج و مشقتی کشیده‌ام که اکنون حق دارم هرکسی زبان درازی کند، زبانش را از حلقومش بیرون بکشم.» صفحه ۲۷.

.
داستان رمان کوتاه(Nouvelle) حصار و سگ‌های پدرم، داستان پدرکشی است. قرار نیست این گزاره داستان را لو بدهد. راوی، که فرزند ارشد خانواده‌ای پر جمعیت است، در نخستین صفحات کتاب به این قتل اعتراف می‌کند. در گناه غوطه‌ور است و وحشت کرده است. گناهکار و دستانی به خون پدر آغشته. 
 روایت رمان کابوسی طولانی و پایان ناپذیر است. کابوسی که این نویسنده کُرد، شیرزاد حسن ترسیم کرده، ماجرای مردمانی است که نه تنها در خانه و کاشانه خویش، قربانی پدرسالاری مستبدانه‌اند، بلکه در  مفهوم گسترده‌تر «قدرت» اجتماعی نیز، در چنگ قساوت قلب حاکمان اسیر و بی‌پر و بال مانده و در جستجوی آزادی به خواب و رویا پناه می‌برند. قدرتی که برای تعرض و پایمال کردن حقوق دیگران، به بهانه صاحب اختیاری و امنیت، به خود حق می‌دهد. ظالمی که با گسترده کردن چادر ترس، آسمان را از دیگران دریغ می‌کند. به گونه‌ای که پس از مرگ نیز ساکنان کاشانه، آسوده نمانند. داستان پدرسالاری، چند همسری ظالمانه و زورگویی مردی سفله که به بهای مصلحت اندیشی و خیرخواهی، تباه کننده زندگی دیگران است.

شیرزاد حسن، نویسنده‌ای کُرد تبار از کشور عراق است. این اولین برخورد من با ادبیات کردزبان و فرهنگ درگیر در استبداد آنان بوده و این کابوس و ترس و دلهره مداوم در طول داستان، مرا به وحشت آنان کمی بیشتر آشنا کرد.

خواندن این کتاب با پیش زمینه مطالعه توتم و تابوی فروید و یا خواندن همزمان، تجربه بهتری از خوانش و درک کتاب ایجاد می‌کند. در کمترین وجه می‌تواند به جای ایجاد دیدی غیرانسانی نسبت به اعمال ادمیان داستان، نهاد بشر و شیوه شکل گیری فرهنگ‌های حتی آسیب‌زای بشر را به عنوان طبیعت انسان معرفی کند. شاید به عنوان نخستین مرحله برای پذیرش و تغییراتی در آینده.


کل داستان حدود هفتاد صفحه است که موخره‌ای همراه آن لحاظ شده و شامل سخنرانی نویسنده در کنفرانس ادبی سال ۱۹۹۷ در لاهتی فنلاند است و خواندن آن خالی از لطف نیست.
.
در پناه خرد
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.