بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت تسنیـــــم

                کـلـــبه ی عمـــــــو تـــــام: 

داستان در رابطه با برده ای مسیحی به نام تام هست که سال ها هست در مزرعه ی آقای شلبی کار می کند.
اما به علت بدهکار شدن آقای شلبی ، او مجبور به فروختن بهترین خدمتکارانش می شود .
و سیر داستان در رابطه با وضعیت و زندگی تام بعد از به فروش رفتن او است و صد البته به همراه 
مخلفات:))

باید بگم اصلا نباید انتظار کتابی رو داشته باشید که حتی قواعد کلی نوشتن یک رمان رو هم رعایت کرده !
مثلا تعداد شخصیت ها واقعا زیاد بود و بعضی از اونها تفاوت خاصی با سیاه لشگر نداشتند
 و همین موضوع باعث شد که مجبور بشم تمام شخصیت های داستان رو توی یک برگه جمع آوری کنم که شباهت زیادی به نقشه مفهومی های جزواتم داشت
البته شاید خیلی هم نیاز نبود . . .
نویسنده شاید بعضی شخصیت های فرعی رو  زیاد از حد روشون مانور داده بود که باعث شده بود شخصیت های مهم تر رو تا حدودی فراموش کند !!
 این پراکنده بودن قسمت های داستان هم تا اوایل کتاب اذیت کننده بود ولی به مرور عادی شد

نویسنده هم فکر می کنم جز معدود افرادی بوده که از  ساعت پنج صبح یکشنبه دم در کلیسا منتظر می مونده تا در رو برایش باز کنند 😂
و شاید همین موضوع باعث شده بتواند شخصیتی مذهبی مانند تام رو خلق کند

داستان مفهومی و پر از حرف بود 
و شاید هم دردناک . . . 🖤
دردناک بودن  این کتاب  برای من رو میشه از شکل و شمایل صفحاتش متوجه شد که بعضی صفحات انگار طاق باز زیر بارون موندن  و اشک هام باعث چروک شدن صفحات شده اند :}

در کل با تمام مواردش هنوز هم خیلی خواندنی هست 

در آخر هم 
به قول اوفلیا : ((ما حتی در اوج زنده بودن ، رو به مرگ هستیم .))
:)))
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.