یادداشت Mahsa bgbn
داستان از زبان زبیده خاتون همسر هارونالرشید خلیفه عباسیانه. زبیده که شیعه علیبنابیطالب(ع) هست با شهادت امام موسیکاظم(ع) به دست همسرش هارون با حجم عظیمی از غم و اندوه و ناامیدی و.. مواجه میشه و با هارون به مشکل برمیخوره و قصد داره قصر رو برای همیشه ترک کنه که خبر میرسه پیرزنی به اسم حبابه، تقاضای ملاقات باهاشو داره و راز مهمی رو باید باهاش درمیان بذاره... در ادامه حبابه داستان زندگی پنج زن رو که هر کدوم در برهههای مهمی از تاریخ حضور تاثیرگذاری داشتن، برای زبیده تعریف میکنه. همه این زنها نقطه اشتراکی با هم دارن که در پایان مشخص میشه و نقطه اوج داستانه. این از داستان کلی کتاب، و اما نقد من بهش: ۱. نقطه قوت داستان، قطعا موضوع کتاب و سوژه ناب و دستنخورده اونه. ۲. عنوان کتاب واقعا برازندهست. بهش فکر میکنم رقیقالقلب میشم. ۳. برای همه بخصوص خانومها خیلی میتونه جذاب و تلنگرآمیز باشه، همونطور که گفتم محوریت داستان درباره زنان گمنام و تاثیرگذار تاریخ اسلامه. ۴. اما متاسفانه هیچ منبع تاریخی در انتهای کتاب نیومده و نمیشه مرز بین خیال و واقعیت و اعتبار تاریخی داستان رو تشخیص داد. ۵. داستان پردازی کتاب خیلی قوی نیست، دیالوگها ضعف دارن. شخصیت حبابه خیلی دلنشین از آب درنیومده، هی سرفه میکنه، خالشو میخارونه، از یه جایی به بعد دیگه واقعا خستهکننده میشه این توصیفات. زبیده هم همینطور هی تو اتاق اینور اونور میره، هی انگشتر فیروزهاش رو تو انگشتش میچرخونه :// شاید هم من خیلی حساسم.. ۶. این ضعفها کم و بیش تو نود درصد رمانهای مذهبی وجود دارن، اما اگه از طرفدارای اینجور رمانها باشین، قطعا خوندن این کتاب هم براتون لذتبخش خواهد بود. ۷. من برخلاف اکثر رمانهای مذهبی که خوندم و خیلی حرص و جوش خوردم، با این کتاب تونستم ارتباط برقرار کنم و از یه جایی به بعد چشم رو ضعفهای داستان بستم و فقط لذت بردم. ۸. در کل پیشنهاد میکنم بخونیدش.
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.