یادداشت نرگس

نرگس

نرگس

1403/4/3

وقتی نیچه گریست
        فراتر از یک رمان: ترکیبی از تاریخ، فلسفه، ادبیات و روانشناسی بر  پُلی میان خیال و واقعیت.

داستان این کتاب در سال ۱۸۸۲ اتفاق میفته و به دیدار بین نیچه، فیلسوف آلمانی و یوزف برویر، پزشک برجسته وینی میپردازه.

به این صورت شروع میشه که لو سالومه _دوست و معشوقه‌ی قدیمی نیچه_ با دکتر برویر ملاقات میکنه. از افکار خودکشی و تنهایی نیچه ابراز نگرانی میکنه و از برویر میخواد که به درمان ناامیدی نیچه بپردازه (`・_・´).
البته که این یک داستان خیالیه و در واقعیت، نیچه و برویر هرگز ملاقاتی نداشتند، اما بسیاری از اتفاقات داستان بر واقعیت استوارن و اغلب شخصیت‌ها کسانی‌اند که نقش مهمی توی تاریخ داشتند.

شروع داستان یک مقداری کُنده اما هرچقدر جلوتر میریم جذاب میشه. مکالماتی که بین نیچه و برویر اتفاق میفته از نقاط قوت داستانه و اکثرا حول محور بزرگترین دغدغه‌های انسان مثل: آزادی، مرگ و خودکشی، عشق، رنج، تنهایی، پوچی و یافتن معنا در زندگی، می‌چرخه.

تفاوتی که با کتاب “درمان شوپنهاور” (از همین نویسنده) داشت این بود که در اون، فلسفه‌ی شوپنهاور به صورت نقل‌قول از طریق یکی از افرادی که شیفته‌ی این فیلسوفه، بیان میشه. اما تو این یکی، با داستانی تاریخی_خیالی همراه میشیم و میریم به سال ۱۸۸۲. شخصیتی با نام و ویژگی‌های نیچه داریم که خودش در طول رمان و بسته به موقعیتی که داخلش هست، فلسفه‌اش رو بیان میکنه.

در مؤخره‌ای که خود یالوم در مورد کتاب نوشته، نکته‌های خیلی خوبی رو مطرح کرده. از نظر اون، در حق نیچه بی‌انصافی شده و حتی ممکنه نظریه‌های روانشناسی فروید هم بر اساس کتاب‌های نیچه بوده باشه. البته که فروید هیچ‌وقت به همچین چیزی اشاره نکرده و گفته هیچ‌وقت بخاطر تنبلی نتونسته آثار نیچه رو بخونه. اما بعد از مرگ نیچه، مجموعه کامل آثارش رو هدیه میگیره و اون‌ها همیشه همراهش بودن!

☚نمیشه این رو انکار کرد که در بازسازی یک شخصیت بزرگ تاریخی، ممکنه اشکالات یا حتی مغایرتی هم وجود داشته باشه _به‌خصوص که اون فرد آثاری هم از خودش بجا گذاشته باشه_ اما خوندن این اثر قطعا خالی از لطف نیست و پیشنهادش میکنم🤝🏻

کتابای یالوم رو دوست دارم(- ◡ -). با اینکه کتاباش پر از نکات روانشناختی و فلسفیه، برای اکثر آدما قابل فهمه؛ چون با شیوایی و در قالب داستان بیانشون میکنه. و ازونجایی که با برویر موافقم:
“🌱من به تمامیت موجود زنده باور دارم و معتقدم احساس سلامت جسمانی، از سلامت روانی و اجتماعی قابل تفکیک نیست.”
این دست کتاب‌ها باید خونده بشن.


⚠️‼️احتمال لو رفتن داستان:
وقتی که برای اولین بار نیچه، برویر رو ملاقات میکنه و لیست بلندبالایی از مشکلات جسمیش میگه، ناخوداگاه یاد شخصیت مانولیوس تو کتاب مسیح بازمصلوب افتادم و با اون قیاسش کردم ヽ(ヅ)ノ
حرف‌های نگفته یا تمایلات درونی ارضا نشده انقدر بهمون فشار میارن که بالاخره از یه جایی میزنن بیرون. مشکل روانی حل نشده معمولا منجر به مشکل جسمی خیلی سخت میشه..

نمیدونم چرا جدیدا سؤالات و نکات کتابارو دارم بهم وصل میکنم🤦🏻‍♀️ شاید بخاطر اینه که اون سؤال هنوز تو ذهنم فعاله همه‌جا به دنبال جوابش هستم..
 تو کتاب “مرگ ایوان ایلیچ” یک سؤالی مطرح میشه: 
🌱با نگاهش به آن پزشک می‌گوید: «راستی گاهی شده از دروغ گفتن خجالت بکشی؟» ص۷۳
اگه شماهم مثل من بدنبال جوابش باشین احتمالا بتونین تو این کتاب، در صفحه‌های ۱۱۸،۱۱۹ که بحث صداقت پزشک مطرح میشه، پیداش کنین🤝🏻🫂

قسمتی که دوست نداشتم هیپنوتیزمش بود🫠
نمی‌دونم الان هم این درمان انجام میشه یا نه! یا اینکه چقدر مؤثره؛ اما نحوه‌ی استفاده‌، توضیحات و نتایجش برام غیرقابل باور و غیرقابل دسترس بود🤷🏻‍♀️. در پایان، بدون هیپنوتیزم، برای منِ خواننده معمولی، برای بهبود وسواس فکری چیزی نداشت یا حداقل من نفهمیدمv( ‘.’ )v.
      
606

48

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.